کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی

Tuesday, June 26, 2007

چند خبر از كردستان



محکومیت حبس برای یک شهروند سقزی

گزارشگران سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان : دادگاه شهر پیرانشهر یک شهروند اهل سقز به نام عارف عبداله زاده را به اتهام خروج غیر قانونی از مرز به 6 ماه حبس تعیری محکوم کرد و این حکم اخیرا در دادگاه تجدید نظر آذربایجان غربی تایید شده است. نامبرده پیش از این نیز از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب شهر سقز به اتهام همکاری با احزاب کرد به 3سال محکم شده بود و حکم اخیر الذکر نیز توسط شعبه سوم دادگاه تجدید استان کردستان تایید شده است

فشار روحی و روانی بر زندانیان سیاسی

خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان : تعدادی از زندانیان با جرمهای نامعلوم اخیرا با ایراد توهین و اهانتهای مداوم و مکرر به تعلقات فکری و تاریخی و فرهنگی و سیاسی مردم کرد با جریحه دار کردن احساسات زندانیان سیاسی کرد موجبات فشار روحی و روانی بر زندانیان زندان ارومیه را، فراهم آورده اند. گفته می شود دو زندانی فارس زبان با نامهای "افشین. ف" و "بهروز.ز" با ایراد توهین و اهانت های شرم آور به مردم کرد، احساسات زندانیان سیاسی کرد را جریحه دار نموده اند. چهار زندانی دیگر نیز به نامهای " داراب. ر"، "محسن.پ"، اسعد.الف" و"وهاب.خ" که ادعای سابقه عضویت در یک حزب کرد را دارند، به انحا مختلف موجبات آزار روحی و روانی برای زندانیان پدید می آورند. زندانیان سیاسی زندان ارومیه با طرح این مسله بعنوان نوعی شکنجه روحی و روانی، از سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان درخواست رسیدگی به این وضعیت را نموده اند


احضار مجدد 6 جوان نودشه ای

خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان: شعبه اول دادگاه انقلاب شهر کرمانشاه طی اخطاریه های جداگانه ای 6 جوان اهل شهر نودشه را به دادگاه خواند. مطابق اخطاریه های مذکور کاوه انوری، خالد رسولی، هیوا نوری، وطن عبادی، وریا کریمی و ژیان کامکار می بایست تا 6 تیرماه خود را به دادگاه معرفی نمایند
نامبردگان در سال 1384 به اتهام ارتباط با حزب کرد مخالف دولت و تبلیغ برای آن حزب دستگیر و پس مدتی بازداشت با تودیع وثیقه آزاد شده بودند. این 6 جوان از زمان تاکنون چندین دادگاهی شده اند، اما تاکنون حکمی به آنان ابلاغ نشده است

لایحه اعتراضی دو روزنامه نگار سنندجی

خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان : نعمت احمدی وکیل مدافع دو روزنامه نگار سنندجی لایحه اعتراضی به رای صادره از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی علیه اجلال قوامی و سعید ساعدی را در مهلت قانونی به دادگاه ارائه نمود. وکیل این دو روزنامه نگار گفته است کلیه اتهاماتی که دادگاه با استناد به آن موکلانش را محکوم نموده است فاقد وجاهت قانونی و بدون ادله بوده و اصولا مخالف مبانی اولیه حکم بوده است
یادآور میگردد اجلال قوامی و سعید ساعدی به اتهام شرکت در تجمعات اعتراضی تابستان 1384 به ترتیب به 3 سال و 2 و نیم سال حبس محکوم و اخیرا این حکم به نامبردگان ابلاغ گردیده است

احضار پنج کارگر سقزی

خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان : پنج نفر از کارگران خباز شهر سقز به شعبه 102 دادگاه جزایی شهر سقز فرا خوانده شدند. خالد میخانی، عطاله حسینی، کاوه حکیمی و رحیم حسینی در 27 فروردین ماه سال جاری به اتهام شرکت در تجمع خیابانی و در اعتراض به حکم حبس یک گارگر فعال هم پیشه خود ( محمود صالحی) دستگیر و پس از 5 روز بازداشت با قرار کفالت آزاد شده بودند. نامبردگان در روز 13 تیرماه دادگاهی خواهند شد

زیر زمین مسجد دانشگاه تبریز بازداشت گاه مخفی و مشترک وزارت اطلاعات و سپاه است


وبلاگ حركت ملى آذربايجان : بر اساس اطلاعات قابل اتکایی که از دو شاهد عینی دریافت شده است، بخش بزرگی از محوطه زیر زمین مسجد دانشگاه تبریز، بعنوان بازداشت گاه و شکنجه گاه مشترک نیروهای وزارت اطلاعات و سپاه مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به اینکه این مسجد در برابر یکی از مهمترین اماکن تجمع فعالین حرکت ملی آذربایجان قرار دارد لذا در زمان بحران، بخشی از دستگیر شدگان سرشناس، مجروحین و جنازه های مقتولین، بسرعت و مخفیانه به این مکان منتقل می شود. ورود و خروج به این زیر زمین از محل مسجد ممنوع است و در کل هیچ دری از جانب مسجد به این محوطه باز نمی شود
برخی از فعالین که با چشمهای بسته به زیر زمین این مسجد منتقل شده اند معتقدند که از این شکنجه گاه به فضای سبز روبروی مسجد در انسوی خیابان، یک تونل زیر زمینی احداث شده است. آنها تاکید می کنند که این تونل سبب افزایش چشمگیر قدرت مانور مامورین ضد شورش در برابر مردم معترض می گردد
یکی از کسانی که به هنگام ساخته شدن بنای مسجد در تقریبا ده سال پیش قادر به مشاهده اتفاقی زیر زمین شده است می گوید: در این زیر زمین چندین کریدور بصورت موازی ساخته شده که در دو طرف هر کدام از این کریدورها، دهها سلول انفرادی به ابعاد دو متر در یک و نیم متر و بدون نورگیر تعبیه شده است. وی اظهار می دارد که زیر زمین مسجد دانشگاه تبریز با زیر بنایی بیش از هزار متر، علاوه بر سلولهای انفرادی، واجد تاسیسات ویژه مخابراتی و اطلاعاتی نیز می باشد

شکنجه سعيد متين پور و جلیل غنی لو

گزارشهاي رسيده از زندان اوين حکايت از شکنجه سعيد متين­پور(روزنامه­نگار، نويسنده و فعال حقوق بشری) فعال زنجاني حرکت ملي آذربايجان دارد
سعيد متين­پور بشدت تحت شکنجه­هاي جسمي و روحي قرار گرفته است. گفتني است شکنجه­گران اوين بصورت بسيار تحقيرآميزي با جليل غني­لو و سعيد متين­پور رفتار مي­کنند
سعيد متين­پور و جليل غني­لو در اوايل خردادماه توسط نيروهاي امنيتي ربوده شدند. لازم به ذکر است سعيد متين­پور و جليل غني­لو سال گذشته در سالروز بزرگداشت زبان مادري در اسفند ماه دستگير شده بودند

Monday, June 25, 2007

گفتگوی بنی طرف با ابراهیم یزدی درباره مسایل قومیت ها، عرب ها و همسایه ها

عزیزی: آقای یزدی، شما اخیراً در بیانه ای در رابطه با وضع بد اقتصادی، هشدار داده اید. ظاهرا حاکمیت درایران با درآمدهای بادآورده نفت و رانت نفتی کار خودش را می کند و شما هم در موضع اپوزیسیون هرچه بگویید وقعی نمی نهد . شما فکر می کنید این وضع بد اقتصادی که دربیانیه تان تشریح کردید تا چه حد می تواند در تحولات سیاسی و اجتماعی آینده موثرباشد؟
یزدی: من اول توضیح بدهم که نفت درآمد نیست، نفت سرمایه است، سرمایه ای است که متاسفانه وارد خزانه دولت که می شود به سرمایه گذاری نمی پردازد. عقل اقتصادی می گوید که ما باید پول نفت را که می گیریم تبدیل به سرمایه های دیگری بکنیم، کالاهای اساسی کارخانجات، تولید کار و ساختارهای اساسی باید درست بشود. اما می بینیم که چنین چیزی نیست ٨۰ درصد بودجه کشور از راه درآمدهای نفتی تامین می شود اما دولت به جای این، ملیاردها تومان هزینه جاری می کند واز اینهایی که به تعبیری بر روی سفره هر ایرانی می برد تولید نیست. ما جوان ترین ملت دنیا هستیم و برای جوانهایمان سالانه، یک ملیون شغل جدید نیاز داریم. باید سرمایه گذاری شود که این شغلها ایجاد گردد، برا ی اینکه سرمایه گذاری شود باید امنیت ایجاد شود. اگر چناچه امنیت سیاسی اجتماعی نباشد کسی سرمایه گذاری نمی کند و سرمایه ها فرار می کنند. بنابراین ما راجع به طرز کار اقتصادی دولت هم نقد کردیم. یک وقت هست که ما دولت را از باب عدم اجرای قانون اساسی نقد می کنیم، یک وقت دیگر اعمال سیاستهای دولت را نقد می کنیم. این سیاستهای اقتصادی که دولت اعمال می کند مخرب است، اینها نظم اجتماعی را برهم می زند، این سیاستها موجب بالا رفتن نارضایتی ها می شود و ما را به نقطه انفجار می برد
عزیزی: یکی از مشکلات کنونی جامعه ایران که هم مشکل تاریخی و هم مشکل امروز ماست، معضل "قومیتهای غیرفارس" در ایران است. ما در یکی دو سال اخیر شاهد نا آرامی های و قیامهای عربها در خوزستان ،کردها در کردستان ، و ترکها در آذربایجان بودیم. و حتی نا آرامی هایی در بلوچستان رخ داد دیدگاه شما ونهضت آزادی نسبت به این معضل چیست ؟ راه حلش را درچه می بینید ؟
یزدی: آنگاه که حقوق یک ملت نادیده گرفته می شود و ما می گوییم که برای حاکمیت ملت و حقوق ملل مبارزه می کنیم این از نظر ما هر ایرانی، عرب باشد، کردباشد، بلوچ باشد، ایرانی است. بنابراین ما خودمان را موظف به دفاع از حقوق همه ایرانیان می دانیم، اما شما می دانید که این فشارهایی که هست منحصراً برروی عربها یا کردها یا ترکها نیست. آقای اکبر محمدی نه کرد بود نه ترک بود نه عرب بود، ولی بالاخره در زندان بوده و به دلیل وضع نا مساعد زندان اعتصاب غذا کرد و اینها بی توجهی کردند واین فرد در زندان از بین رفت. یا خانم زهرا کاظمی، او شیرازی بود. سخن من این است، وقتی که فشارهای سیاسی بالا می گیرد طبیعی است که مردم اعتراض می کنند، اعتراض مردم در نهاد های گروهی آنان ظاهر می شود، آنهایی که کارگرند اشتراکات فکری و ذهنی بیشتری دارند به شکل جمعی اعتراض می کنند آنهایی که در دانشگاه هستند به دلیل حرفه دانشجویی و فضای جغرافیایی و ذهنی که وجود دارد به شکل جمعی به عنوان دانشجو اعتراض می کنند. طبیعی است که قومیتها در اینجا نقش پیدا می کنند. عربها به دلیل اینکه در یک فرهنگ ویژه مناسبی قرار دارند، آنها به شکل یک قوم عرب می خواهند اعتراض کنند یا کردها یا ترکها، اما این به این معنا نیست که یک ظلم بخصوصی روی عربها هست که روی فارسها نیست، متاسفانه اینجا ظلم همه گیر است، همه دچار ظلم سرتاسری هستیم
عزیزی: البته نظر خیلی از متفکران علوم اجتماعی خلاف نظر شماست. آنان معتقدند که در هر جامعه چند ملیتی دو نوع ستم هست، یک نوع ستم عام هست ویک نوع ستم ملی یا ستم قومی که برای حل اینها اندیشمندان لیبرال- دموکرات در جامعه لیبرال- دموکرات غرب قضیه حقوق شهروندی فردی وحقوق شهروندی گروهی را مطرح کردند. مثلا در ایران حقوق شهروندی فردی شامل همه افراد جامعه است اعم از کارگر و کارمند، زن و مرد و دیگران است، ولی حقوق شهروندی گروهی خاص قومیتهاست. این اندیشه لیبرال دموکرات در قوانین سازمان ملل هم به نوعی بازتاب پیدا کرده است. بنابراین به نظر این متفکران نوع ستم فرق می کند وبالطبع راه حل آن هم فرق می کند، یک راه حل عام وجود ندارد. یعنی تامین حقوق شهروندی فردی برای کل جامعه وحقوق شهروندی جمعی برای قومیتها، که این هردو باهم می توانند به حل این دو نوع ستم در جامعه بیانجامند
یزدی: با این تفکیکی که شما کردید من قبول دارم. در واقع با دو پدیده روبه رو هستیم یکی حقوق عام برای همه باید تامین بشود یعنی اینکه یک ویژگی های جغرافیایی و قومی هست که لاجرم یک حقوق ویژه ای هم باید بدآنجا مربوط شود. من کاملا با این موافقم اما ما الان در یک جامعه "پیشا دموکراسی" هستیم. درجامعه "پیشا دموکراسی" تمام مردم، همه ملت، همه گروهها و همه اقوام، قبل از این که به حقوق ویژه خودشان فکر کنند می بایست، دست به دست هم بدهند آن حقوق کلان همگانیشان را تامین کنند. زیرا تا آن حقوق تامین نشود بحث حقوقهای ویژه مطرح نیست. اکنون ما همه یک درد مشترک داریم، درد مشترکمان این است که این حقوق عمومی که هر فردی به عنوان ایرانی باید داشته باشد را نداریم، بنابراین سخن من این نیست که نافی وجود ستم مضاعف باشم من به وجود این ستم مضاعف اعتراف می کنم. زنان ما یک نوع ستم مضاعف دارند که با مردهای ما متفاوت است. در جامعه ای مثل ما که در مرحله "پیشا دموکراسی" هستیم، هنوز دموکراسی در کشور ما نهادینه و پیروز نشده است. بنابراین حقوق اولیه ما به رسمیت شناخته نشده است. شما یا دیگری قبل از اینکه عرب یا کرد یا ترک باشید یک انسان هستید، انسان اول باید حقوق انسانیش تامین بشود ما اکنون در این مرحله به سر می بریم
عزیزی: فعالان قومی با این دیدگاه موافقت ندارند آنان می گویند نمی شود این حقوق شهروندی را تفکیک کرد. یعنی حقوق فردی وحقوق گروهی قابل تفکیک نیستند. همان گونه که ما در مشروطیت پارلمان آوردیم، تفکیک قوا انجام دادیم که اینها جزو حقوق دموکراتیک جامعه ایرانی است، ولی هرگز به حقوق قومیتها نرسیدیم. وتازه بعد از هفتاد - هشتاد سال ما باز ارجحیت را به حقوق فردی بدهیم و حقوق گروهی را همچنان نادیده بگیریم؟ و معلوم نیست تا کی، تا ظهور امام زمان باید صبر کنیم!! آنان اینها را تفکیک ناپذیر می دانند. در ضمن می گویند این حقوق گرچه از اندیشه و از جوامع لیبرال دموکراتیک غرب آمده است، اما خاص آن کشورها نیست. اکنون در هند که یک کشور شرقی وجهان سومی است، حقوق قومیتها یعنی حقوق شهروندی گروهی در کنار حقوق شهروندی فردی به طور نسبی اعطا شده است. وخیلی از کشورهای شرقی دیگر نیز به شکل فدرال اداره می شوند وحقوق قومیتها نادیده گرفته نمی شود. در نتیجه اصرارشان بر این است که نباید تفکیکی و ترجیحی عمل شود
یزدی: من با این نظر ات آشنا هستم اما موافق آنها نیستم، برای اینکه چنانچه ما حقوق عمومی را اول تامین نکنیم حتی اگر حقوق قومی را شما بدست بیاورید باز هم مورد ستم قرار خواهید گرفت، کما اینکه در بسیاری از کشورهای عربی که مشکل قومیتی ندارند، ولی مردم تحت ستم هستند و دولتهای عربی حقوق مردم را رعایت نمی کنند. بنابراین ما معتقد هستیم این دو تفکیک ناپذیرند، اما اولی اصل است. در شرایط حاضر همه باید دست به دست هم بدهیم و برای حقوق اساسی خودمان مبارزه کنیم که همه در آن شریک و سهیم هستیم
عزیزی: در اجتماعی که اخیراً در دفتر ادوارتحکیم وحدت تشکیل شد، نمایندگان مختلف اپوزیسیون بودند، اصلاح طلبان و خود شماهم بودید. این اجتماعات نشان می دهد مشکلاتی در جامعه ایرانی وجود دارد، مشکلاتی به نام زندانیان سیاسی، نقض حقوق بشر و پایمال شدن آزادیهای سیاسی، جریان قومیتها و جنبش زنان را هم دیدیم . مطبوعات را هم می بینیم که واقعا زیرفشار وزیر سانسورند. درباره وضعیت اقتصادی هم خودتان دربیانیه اخیرتان هشدار داده بودید. می خواستم در این زمینه برای خواننده جهان عرب یک جمع بندی ارایه دهید
یزدی: برای پاسخ به سوال شما من باید از اینجا آغاز کنم که این روزها ما شاهد برگزاری همایش های متعدد به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب مشروطه هستیم. سوال شما هم ارتباط پیدا می کند به اینکه ملت ایران برای چه چیزی در دوره مشروطه انقلاب کرد، برای چه در سال ۱٣۵۷ علیه سلطنت استبدادی انقلاب کرد. مشکل اساسی دوران مشروطه این بود که یک حکومت سلطنتی استبدادی مطلقه داشتیم که پادشاه آن هرگونه می خواست و اراده می کرد عمل می نمود. او در برابر هیچ نیرویی پاسخگو نبود وهرگونه که می خواست چه درمسائل داخلی چه درمسائل خارجی، تصمیم می گرفت. هنگامی که واژه مشروطه به کار برده شد، منظور این بود که ما مخالف این هستیم که یک قدرت حاکم مطلقه باشد باید مشروط به شرایط و محدود به قانون باشد. انقلاب بهمن۵۷ که ادامه انقلاب مشروطیت بود، برای به دست آوردن آزادی های اساسی ملت بود، یعنی حاکمیت مردم، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی اجتماعات و دیگر آزادیها بود. برای این بود که استقلال مملکت و استقلال خودمان را به دست آوردیم. یعنی دیگر سفارتخانه های خارجی برای ایران تصمیم نمی گیرند. اما از آن هدف اول یعنی حاکمیت ملت وآزادیهای اساسی هیچ خبری نیست. ما هنوز با این مشکل اساسی روبرو هستیم که قدرت به قانون بی اعتنا است، قانون را نادیده می گیرد، آنچه را که حاکمیت امروز انجام می دهد هیچ نوع وجاهتی براساس قانون ندارد. یعنی هنگامی که یک فردی را بازداشت می کنند می بایست بر طبق قانون تفهیم اتهام شود ولی ما می بینیم کسانی ماه ها زندانی می شوند بدون این که به آنها تفهیم اتهام بشود. قانون می گوید بلافاصله پرونده باید به دادگاه فرستاده شود و ما می دانیم که چنین چیزی اتفاق نمی افتد. ماه ها افراد در زندان می مانند و زمانی که آنها را به دادگاه می فرستند، متهم باید حق داشتن وکیل داشته باشد اما در بسیاری از موارد به متهمین اجازه داشتن وکیل داده نمی شود. به موجب قانون اساسی شکنجه در زندان مطلقا ممنوع است. رئیس قوه قضائیه زندان انفرادی را یک نوع شکنجه قلمداد کرده است، اما امروز زندان انفرادی برای زندانیان ما به امر رایجی تبدیل شده است، وکسانی که این کار را انجام می دهند در مقابل هیچ کس جوابگو نیستند. اصولا بحث اساسی ما و اختلاف نهضت آزادی با حاکمیت بر سر همین است. ما خودمان از عناصر اولیه انقلاب بودیم و برای پیروزی ملت وکمک به انقلاب بودیم. برای استقلالمان برای آزادی وبرای حاکمیت ملت به جمهوری اسلامی رای دادیم. به قانون اساسی رای دادیم، اما متاسفانه امروز اصول مصرح در قانون اساسی کشور ما نادیده گرفته شده است. به عنوان مثال قانون می گوید تفتیش عقاید مطلقا ممنوع است اما ما شاهد این هستیم که به طور منظم افراد درباره باورهایشان مورد سوال قرارمی گیرند. این وضعیت کنونی ماست و به همین دلیل ما معتقد هستیم که باید اصلاح شود، باید همه برگردند به قانون و در چارچوب قانون عمل کنند. قانون اساسی هم یک مجموعه ای از حقوق انسان است، حقوق ملت واصول دیگر درآن است. حاکمیت نمی تواند آنچه را که فقط به حقوق خودش مربوط است را اجرا کند ولی حقوق ملت را نادیده بگیرد. من در اینجا راجع به حقوقی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر است، و یا راجع به منشور سازمان ملل صحبت نمی کنم، سخن من، راجع به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است
عزیزی: قانونی که به هرحال شما به آن اعتقاد دارید
یزدی: بله، دولت ایران بیانیه حقوق بشر، منشور سازمان ملل و معاهدات بین المللی را امضا کرده است. به موجب ماده ۹ قانون مدنی ایران، پیمانهای بین المللی که ایران آنها را امضا می کند حکم قوانین کشور ما را داردند و ما می توانیم به آن قوانین استناد کنیم. یعنی به استناد ماده ۹ قانون مدنی، بیانیه جهانی حقوق بشر بخشی از حقوق مدنی در ایران تلقی می شود. یعنی من می توانم با استناد به بیانیه جهانی حقوق بشر در مورد آزادی های مختلف سخن بگویم. حاکمیت علی رغم امضای بیانیه جهانی حقوق بشر، می گوید چون ضد اسلامی است، آن را قبول ندارد. احتجاج ما این است خوب این قانون اساسی را که قبول دارید چرا عمل نمی کنید. قانون اساسی به شما چنین اجازه هایی را نمی دهد
عزیزی: در قضیه تجاوز اسرائیل به لبنان (ژوییه ۲۰۰۶) ما در جهان عرب وجهان اسلام وحتی در بسیاری از مناطق عالم - از آرژانتین تا اندونزی – شاهد تحرک وسیعی در محکومیت این تجاوز وحمایت از ملتهای فلسطین ولبنان بودیم، ولی در ایران به نوعی شاهد کم تحرکی توده ها بودیم؛ البته اگر تظاهرات رسمی و حکومتی را کنار بگذاریم. یعنی در قیاس با ترکیه که دو تظاهرات عظیم اسلامگرایان وچپ گرایان را شاهد بودیم و حتا در قیاس با قبل از انقلاب در خود ایران، این همنوایی بسیار کمتر بود. می خواستم نظرتان را دراین زمینه بدانم؟
یزدی: علائق بسیار عمیق عاطفی، مذهبی و انسانی میان مردم ایران با مساله ظلم وستمی که به مردم فلسطین می شود وجود دارد وهمچنین با مردم لبنان. در ذهنیت بسیاری از مردم ایران، اسرائیل یک دولت متجاوز است که حاضر نیست هیچ یک ازقطعنامه های سازمان ملل را به اجرا بگذارد. به عنوان نمونه قطعنامه ای که می گوید شما این دیوارحائل را حق ندارید احداث کنید ولی اسرائیل با بی اعتنائی این دیوار را نصب کرده است. به موجب پیمانهای بین المللی هیچ دولتی حق ندارد هنگامی که سرزمینی را اشغال می کند از طریق اشغال نظامی آن سرزمین را به سرزمین خودش وصل بکند. اما اسرائیل این کار می کند ومردم ایران با فلسطینیان و لبنانی ها همدردی می کنند. در واقع آنچه اخیرا شما مشاهده می کنید از طرفی ناشی از این است، که بخش قابل توجهی از مردم و روشنفکران با سیاست ها وبرنامه های دولت و حاکمیت کنونی موافق نیستند، واز طرفی دیگر چون این حاکمیت خود را به شدت حامی حزب الله لبنان معرفی می کند، مردم هم نسبت به حمایت از حزب الله در لبنان یک مقداری عدم رضایت خود از دولت ایران را به مساله حمایت از مردم فلسطین و لبنان تسری می دهند. به نظر من این غلط است. دو روز پیش در صحبتی که در حسینیه ارشاد داشتم گفتم، حمایت از مردم لبنان وفلسطین یک مساله است و اختلاف ما با دولت ایران که همچنین از فلسطین و لبنان حمایت می کند، مساله دیگری است. این یک اشتباه است اگر که ما این دو مساله را با هم قاتی ومخلوط کنیم. ولی متأسفانه این چنین نگاهی مطابق آنچه که شما توصیف کردید در ایران وجود دارد. عزیزی: بله من واقعا یادم می آید لااقل از دوران کودکی زمانی که اسرائیل و فرانسه وانگلیس بندر پرت سعید درمصر را بمباران کردند مردم ایران با مردم مصر و مرحوم عبدالناصر همدردی نشان دادند. در شکست ۱۹۶۷ و در جنگ ۱۹۷٣ هم همین طور. هنگام درگذشت جمال عبدالناصر در زمان شاه در اصفهان پرچم سیاه بالای خانه ها نصب شد ویا پس از بازی فوتبال بین تیم ایران و اسرائیل در زمان شاه که من خودم یادم می آید مردم ریختند و در خیابان های تهران تظاهرات کردند. ولی الان از آن اجتماعات و آن تظاهرات توده ای خودجوش غیر دولتی - تاکید می کنم غیر دولتی - متاسفانه خبری نیست واین خیلی خطرناک است. البته به قول شما این احساسات ظاهرا وجود دارد و در درون مردم هست، ولی چرا بروز نمی دهند شاید مردم نمی خواهند که حاکمیت احساساتشان به حساب خودش بریزد. مساله دیگری که بین ایران وکشورهای عربی خلیج فارس در مورد جزایر سه گانه ونیز راجع به اسم خلیج و همانند اینها وجود دارد، که یک رشته اشتراکات واختلافات را دامن می زند. در ایران یک دیدگاه افراطی ناسیونالیستی نسبت به عربها داریم که اساسا ریشه تاریخی هم دارد و همچنین یک رشته احساسات مذهبی انترناسیونالیستی، و یک احساسات و دیدگاه های ملی - مذهبی یا لیبرالهای مذهبی که تقریبا حد وسطی بین آن دوتا هستند هم داریم که شما و نهضت آزادی به آن تعلق دارید. می خواستم دیدگاه شما را درباره این اشتراکات و اختلافات با کشورهای عربی خلیج فارس بپرسم؟
یزدی: در مورد خلیج فارس ما معتقدیم هر نوع تغییری در "استاتسکو" یعنی در وضعیتی که هست موجب بروز بحران های احتمالا غیر قابل کنترال خواهد شد. پس از پیروزی انقلاب، برخی از ایرانی ها مطرح می کردند که ما باید برویم بحرین را بگیریم. آیت الله حاج سید صادق روحانی رسما بیانیه داد و گفت بحرین مال ایران است. نه فقط ناسیونالیست ها وشووینیست ها بلکه آیت الله روحانی هم بیانیه داد. ولی ما در دولت موقت اولین کاری که کردیم فرستادن سفیر جدید به بحرین بود. و هنگامی که وزیر امور خارجه کویت در آن موقع به ایران آمده بود، در دیداری که من (وزیر امورخارجه ایران بودم( و او با مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر داشتیم، ایشان اولین سوالی را که مطرح کرد و برای کشورهای عربی مهم بود، راجع به سیاستهای دولت جدید در مورد بحرین بود. من به او جواب دادم شما دیپلمات هستید، وقتی که ما به بحرین سفیر جدید می فرستیم معنی آن چیست؟ یعنی ما وضعیت موجود را پپذیرفته ایم و نمی خواهیم به هم بزنیم. درست است که ایرانیان در مورد بحرین ادعاهای تاریخی دارند اما وقتی دولت جدید به بحرین سفیر می فرستد، یعنی در مورد بحرین فعلا ادعایی ندارد و او البته استقبال کرد. همچنین در مورد سه جزیره از ما سوال کرد من گفتم شما اگر به "استاتسکو" دست بزنید وسه جزیره را مطرح کنید به محض این که شما بخواهید وضع موجود را به هم بزنید آن وقت، هم عربستان که در مورد واحه بریمی و هم عراق که در مورد کویت ادعا داردند، مطرح خواهند کرد و این دامنه همچنان ادامه پیدا می کند. ما نباید این وضع را تغییر بدهیم برای اینکه با وضعیت شکننده ای که در خلیج فارس وجود دارد همه ما آسیب پذیر هستیم. منافع همه ما ایجاب می کند آن چه را که هست تغییرش ندهیم ولی می توانیم روابط خودمان را گسترش دهیم. به عنوان مثال "شورای امنیت همکاری خلیج فارس" چطور می تواند بدون حضور ایران ادعا کند "شورای امنیت همکاری خلیج فارس" است، در حالی که نوار مرزی شمال خلیج فارس دست ایران است. برای بهبود روابط میان ایران و کشورهای همسایه، ما نیروهایی را که شاه به ظفار فرستاده بود بلافاصله احضار کردیم و گفتیم ما چنین حقی را نداریم. بحرین را به رسمیت شناختیم، سفیر فرستادیم ونظر ما این است که کشورهای منطقه به جای باز کردن زخم های کهنه، همه باید دست به دست هم بدهند، همکاری کنند. به "شورای امنیت خلیج فارس" همان موقع پیشنهاد کردیم و گفتیم: ایران آمادگی دارد عضو این شورا بشود. وقتی که ایران عضو شورای خلیج فارس بشود آن وقت امکان همکاری های مختلف اقتصادی، سیاسی وامنیتی فراهم می شود. این به نفع همه ما است. بنابراین ما در حال حاضر طرح این گونه مسائل را به نفع هیچ کدام نمی دانیم. تجربه عراق به ما نشان داد هنگامی که صدام حسین مطرح کرد و دست به عملیات نظامی علیه کویت زد برای خودش، برای عراق، برای کویت و برای منطقه گرفتاری و مصیبت ایجاد کرد. عزیزی: به نام خلیج فارس بپردازیم. اگر یادتان باشد آیه الله خلخالی اوایل انقلاب، نام خلیج اسلامی را پیشنهاد کردند و همچنین چپی ها نام خلیج زحمتکشان را تا جایگزین نام خلیج فارس شود. شما آن موقع وزیر بودید، منتها توافقی سر این قضایا در درون ایران انجام نشد. اکنون نیز عده ای این قضیه را می پیچانند، بزرگش می کنند، و گروههایی آگراندیسمانش می کنند؟
یزدی: شما می دانید این خلیج فارس هزاران سال است به این نام بوده است. زمان ناصر در ۱۹۶۵ که ما در مصر بودیم، کارها و فعالیتهای زیزمینی می کردیم. مرحوم چمران هم با من بود دیداری داشتیم با آقای کمال الدین رفعت معاون رئیس جمهور مصر و در آن جا هم همین بحث شد. به آنها گفتیم شما چرا این کار را می کنید موجب اختلاف می شود. بعد در همان جا در اتاق ایشان یک تابلوی بزرگی از نقشه منطقه بود و الخلیج الفارسی نوشته بود. گفتم آقای رفعت بر خلاف این تابلویی که توی اتاق معاون رئیس جمهور مصر است، رادیوی شما مرتب می گوید الخلیج العربی چرا نمی گوید الخلیج الفارسی، شما واقعیت های جغرافیایی وتاریخی را که نمی توانید عوض کنید. دریای عمان دریای عمان است دریای عربی هم دریای عربی است می خواهید به هم بزنید چه چیزی عاید شما می شود. عزیزی: یک سری از تحلیگران اکادمیک - هم در جهان عرب وهم در ایران - می گویند که این حساسیت به نوعی تابو تبدیل شده است. به بهانه نام خلیج فارس ما شاهد موج اهانت ها به عربها بودیم. پارسال (۱٣٨۴) چنین جریانی همچون موجی سهمگین به این بهانه که موسسه ناشنال جیوغرافیک در مورد نام خلیج اظهار نظر کرده بود، به راه افتاد. شووینیست ها و ناسیونالیست ها هر چه از دهنشان در آمد به عربها گفتند و نسبت به آنها اهانت کردند. منظور من این است که بحث علمی و آکادمیک نمی شود، عمدتاً بحث ها تعصب آمیز و ایدیولوژیک است. من می گویم که برای اثبات نام خلیج فارس اصولا چرا به عنصر عرب اهانت می شود؟ به هر حال ما سه چهار ملیون عرب ایرانی داریم که نه سر پیازند ونه ته پیاز، آنان تنها به دلیل عرب بودن، زیر آوار این توهین ها قرار می گیرند. آیا فکر می کنید اینها احساس توهین نمی کنند؟ عده ای نیز مساله را چنین مطرح می کنند: اگر از لحاظ تاریخی این خلیج، خلیج فارس است وعده ای از عربها البته این را قبول دارند ولی اکنون از نظر جغرافیایی عربها سه چهارم این حوضچه آبی را احاطه کرده اند. مثلا ساحل غربی و ساحل شمالی و حتی ساحل ایرانی اش هم عرب هستند. یعنی در خوزستان و جزایرش اغلب عرب هستند . چه اشکالی دارد یک اسم مشترک برای آن انتخاب بشود. البته من در بازجویی خودم در زندان پیشنهاد کردم که خلیج ایران و عرب نامیده شود. ولی ظاهرا برای مطبوعات ایران یک قانون امنیتی صادر شده است که کسی این را نگوید ودر این مورد بحث نشود و اصولا من ندیدم کسی خلاف این قضیه را مطرح کند. در ایران نوعی تابو سازی در این زمینه وجود دارد شبیه همان تابویی که در باره هولوکوست در اروپا وجود دارد. شبیه آن را در اینجا درست کرده اند و کسی حق ندارد به شکل دیگری راجع به این کلمه بحث کند
یزدی: بله ببینید در اینجا ما باید این را بهش جواب بدهیم که آیا طرح این گونه مسایل در راستای کمک به چه هدفی است؟ آیا موجب وحدت عرب وعجم می شود؟ یا موجب تشدید دعواهای تاریخی خواهد شد. در دنیا مثلا ما خلیج بنگال داریم، خلیج بنگال یک بخش عمده اش هندی ها هستند ولی می گویند خلیج بنگال. در مکزیک خلیج مکزیکو می گویند در حالی که این خلیج بخش عمده اش امریکا است. اصولا مکزیکی نیست. یا کانال پاناما. سخن من این است، دریای عمان که بخش عمده اش ایران است در طول تاریخ آنجا را دریای عمان می گویید، یا در آن ور ساحل جنوبی شما می گویید دریای عربی، آیا همه اینها عربند؟ ما این را نمی توانیم ملاک قرار بدهیم. در طول تاریخ چیزهایی اتفاق افتاده، حالا به دلیل آن اتفاقات اینجا را می گویند خلیج فارس آنجا را می گویند بحر خزر
عزیزی: اما در مورد "دریای مانش" شما اطلاع دارید، با وجودیکه که فرانسویها می گویند "دریای مانش" و انگلیسیها می گویند "English chanel"، در آن جا شاهد دعواها و چنین توهین های قومی که ناسیونالیست های فارس علیه عربها می کنند نیستیم
یزدی: می دانید چرا نیستیم ؟ علتش این است که در آنجا هیچ نیروی سومی وجود ندارد که بگوید منافع ما در این است که فرانسویها با انگلیسیها دعوا کنند و من بهره برداری کنم. ما در منطقه ای از جهان زندگی می کنیم که قدرت های بزرگ ذی نفع هستند. این قدرت ها هر نوع تفاهم و وحدتی میان عرب وعجم را به نفع خودشان نمی بینند. بنابراین از این استفاده می کنند تا ایجاد اختلاف بشود. ببینید مثالا در دریای خزر به آن می گویند کاسپین یعنی دریای مازندران، روسها و ترکمنها این را هم می گویند. آنها نمی گویند که قسمت اعظم این دریا اینجوری است و ایران مرزش کمتر است
عزیزی: البته در مورد خلیج فارس، ترکیه و جاهای دیگر خلیج بصره می گویند وآن هم اسمهای مختلفی دارد. در جمهوری آذربایجان می گویند خلیج ایران. من از نظر تاریخی می پذیرم که خلیج فارس است منتها می گویم این تعصبات، این دشنام ها، این عرب ستیزیها که زیر لوای این قضیه صورت می گیرد وما شاهدش بودیم، روشنفکران فارس و احزاب آزادیخواه باید با آن برخورد کنند. باید به ناسیونالیست ها و شوونیست ها بگویند، شما که می گویید واستدلال می کنید خلیج فارس است، چرا به عرب دشنام می دهید
یزدی: من با این نظر شما صد در صد موافقم. من به سهم خودم به عنوان دبیرکل نهضت آزادی ایران، این نوع ادبیات را محکوم می کنم. خودما این ادبیات را نه بکار می بریم و نه تایید می کنیم، این را مضر می بینیم. من همین جا این حاشیه تاریخی را بگویم که وقتی که با مصری ها مذاکره می کردیم با آقای کمال الدین رفعت یکی از ایرادات این بود که روزنامه های عربی ورادیوهای عربی صوت العرب من القاهره در مورد ایران می گفت ایرانیان اسرائیلی، ایرانیهایی که رفتند توی سواحل جنوبی خلیج فارس. ما گفتیم شما دارید جنگ عرب وعجم راه می اندازید
عزیزی: این هم نوعی دیدگاه قومی افراطی بود. در ضمن چرا احزاب سیاسی و روشنفکران نسبت به تغییر اسامی منطقه خوزستان از نام استان گرفته که اسمش طبق اسناد دولتی ایران واستناد تاریخی عربستان بوده تا اسامی شهرهای مختلف هیچ صحبتی نمی کنند. محمره شده خرمشهر، عبادان شد آبادان،نامهای شهر ها، روستاها، محله ها وکوچه ها همه فارسی شدند ولی ما ندیده ایم کسی به اندازه تعصب به خلیج فارس، نسبت به این هموطنان عرب خودش وتغییر اسمهای تاریخیشان واسمهای عربی ایرانی شان حساسیت وتعصب نشان دهد. این نشان از یک داوری دوگانه دارد! یک قضاوت دوگانه است! ما آمریکا را نسبت به مسائل ایران متهم می کنیم که داوری دوگانه دارد، ولی خودمان متاسفانه وحتی احزابمان و اپوزیسیون، حتی برای یکبار هم نشده بگویند که آقا راجع به خلیج فارس می گویید بگویید این یک اسم تاریخی است ولی اسم تاریخی خوزستان هم عربستان بوده، خرمشهر محمره بوده، سوسنگرد خفاجیه بوده. شادگان فلاحیه بوده، اینها را صدام حسین نگذاشته حافظ اسد یا عبدالناصر نگذاشته؛ این نام ها توی ادبیات سیاسی وتاریخی ایران تا سال ۱٣۱٣، (نیمه حکومت رضا شاه) وجود داشت. توجه می فرمایید؟ اینها سوالاتی است که روشنفکران عرب خوزستانی از ما می کنند که با شما مطرح کنیم. و می گویند این حساسیتی که آقایان در مورد خلیج فارس از خود نشان می دهند، چرا نسبت به تمام اسامی تاریخی ما که عوض شده است وحتی ما را از داشتن نام عربی برای فرزندانمان هم محروم می کنند، نشان نمی دهند؟
یزدی: این بر می گردد به اینکه نیروهای اپوزیسیون در ایران باید با همدیگر تعامل بیشتری داشته باشند هنگامی که مردم خوزستان خودشان را یک قوم جداگانه ببینند و مطالبات خود شان را مطالبات "انسانی خودشان" را جدا ازمطالبات کل مردم ایران بدانند آن وقت این مسائل پیش می آید. من این بحثها را با برادران کرد و آذری هم داشتم، با دیگران وبا شما عربها هم دارم وقتی که شما بیایید وبگویید همه ملت ایران باید این آزادی ها را داشته باشد آن وقت آرام آرام این سایه ها واین تصاویری که ممکن است در ذهن بعضی ها باشد فروکش می کند وما می توانیم بعضی از این مسائل را مطرح کنیم. این که می گویید اسامی شهرها را عوض می کنند مشکل فقط این نیست که اسم شهرهای خوزستان یا خودنام استان را عوض کردند
عزیزی: نه فقط اسم خوزستان را عوض کردند ببینید ما در دوره قاجار ممالک محروسه ایران را داشتیم از شش- هفت تا مملکت بود: مملکت عربستان، مملکت کردستان، مملکت آذربایجان، مملکت گیلان ومملکت خراسان. این را اسناد وزارت خارجه و اسناد دولتی وتاریخی نشان می دهند. تنها استانی که اسمش عوض شد همین استان خوزستان بود. نه اسم لرستان عوض شد نه کردستان، نه بلوچستان و نه گیلان که هر کدام دال بر هویت مردم این استان ها دارد. ولی خوزستان عمدا عوض شد و بعد از انقلاب هم نه حکومت آقای بازرگان ونه بحکومت های بعد ازآن هیچکدام به این صرافت نیفتادند که این عربستان هم یک واژه فارسی است ونام بخشی از مردم ایران است چه اشکالی دارد ما این را سرجایش برگردانیم؟ روشنفکران عرب خوزستانی از این نگاه، نوعی نگاه در واقع تبعیض آمیز را استنباط می کنند وانتظار دارند آقایان همه شهروندان ایرانی را با یک چشم نگاه کنند
یزدی: ببینید ما مشکلات دوستان عرب را درک می کنیم اما تا زمانی که میان روشنفکران عرب در خوزستان وبقیه نقاط ایران این تعاملهای نظری به وجود نیاید ویک نوع مبادله صورت نگیرد فضا برای این کار آماده نمی شود. در زمانی که برخی جریانات صریحا به دنیال جدایی از ایران هستند، در طرف دیگر آن بخش از این روشنفکرانی که شما به آنان اشاره می کنید نگران می شوند و در برابر این روند جدایی خواهی که وجود دارد، عکس العمل نشان می دهند. اول انقلاب در مورد خوزستان ما شاهد آن بودیم، هم دولت لیبی و هم سوریه از جنبش های جدایی طلب حمایت می کردند و در زمان ناصر مصر هم حمایت می کرد. یکی از شرایطی که ما در دولت موقت برای برقراری روابط دیپلماسی با لیبی گذاشتیم این بود که شما وقتی که می خواهید با ما روابط برقراری کنید باید تکلیفتان را با این گروه های جبهه تحریر الاحواز یا عربستان که از آنها حمایت می کنید، روشن کنید. ما می دانستیم که آنان به آن گروه ها کمک می کنند یا وقتی که ما می بیینیم که در نقشه های جغرافیایی که در مدارس لیبی و حتی در سوریه تدریس می شود خوزستان را به نام عربستان و به عنوان بخشی از سرزمین عربی می کشند نگران می شویم و می گوییم سرچشمه اینها در جاهای دیگر سرچشمه است. این که شما می فرمایید درگذشته ممالک محروسه بوده بله وجود داشته اما هیچوقت مردم عرب خودشان را جدا از ایران تصور نمی کردند
عزیزی: بله من با شما موافقم من می خواستم بگویم که بخش اعظم مردم عرب خوزستان وحتی روشنفکران، خودشان را جدای از ایران نمی دانند وخط وتمایزی دارند با این گروههای استقلال طلبی که شما به آنها اشاره کردید. شما چرا روی اقلیت دست می گذارید ولی به اکثریتی که به هر حال وجود دارد بها نمی دهید، یا به حرفشان گوش نمی دهید. من نمی خواهم زیاد بحث کنم در صورتی که همین واژه عربستان اصلا یک واژه فارسی است وخود ایرانی ها در دوره صفویه در دوره شاه اسماعیل به منطقه خوزستان اطلاق کردند. خوزستان قبل از آن الاهواز بود - با هـاء دوچشم - شما تاریخ پانصد ساله خوزستان کسروی را بخوانید، آنجا به مدت هشتاد- نود سال استقلال داشته در دوره ملوک الطوایفی وبعد آن خودمختاری کامل داشت، این تاریخی است که خود ایرانی ها نوشته اند ونه عربها، یعنی کسروی، ناسخ التواریخ، تاریخ ناصری و همه اینها نوشته اند، مورخان فارس از دوره صفویه تا دوره پهلوی نوشته اند. شما حاضر نیستید، یعنی متاسفانه روشنفکران فارس حاضر نیستند این تاریخ را بخوانند وبه آن استناد کنند. هر چه که به نفع یک قشری بخصوصی است، وبه نفع یک تفکر ایدولوژیک ناسیونالیستی است آن را می گیرند وپیراهن عثمان می کنند ولی آنچه را که به نفع حقوق شهروندی است و به نفع حقوق هموطنان قومیتها و از جمله عربهاست نادیده می گیرند
یزدی : من توصیه ام این است که این موضوع را فقط بحث نظری نکرده باشیم، یا به گله گذاری ها ختم نشود. ببینید ما این بحثها را داشتیم شما هم فرمودید اما این دوستان عرب ما که من هم با شما موافقم که آنها مخالف جدایی هستند باید خط خودشان را با بقیه با آن جدای طلبان شفاف کنند. همین کاری که آرام آرام در کردستان صورت گرفت. الان ما جلسات خیلی خوبی با کردها داریم. این کردها که اصلاح طلبان کرد هستند با ما جلسه دارند ومصاحبه می کنند. آنها صریحا با جدایی طلبان خط کشیدند و می گویند ما با اینها نیستیم و حمایت نمی کنیم، و آنان را محکوم می کنیم، ما می خواهیم آزاد باشیم، ما می خواهیم در ایران آباد وآزاد حقوق خود را داشته باشم. برادران عرب ما هم می بایستی آن مرزبندی ها را با جدای طلبان داشته باشند که من فکر می کنم آن ریشه که در جای دیگری دارد را مشخص کنند. عزیزی : من فکر می کنم بخشی از آن چه که در چند سال گذشته انجام شده موید حرف های من است. برخی از نمایندگان منتخب واقعی ما، برخی از روشنفکران ما در هشت - نه سال گذشته هم در خوزستان، هم در تهران و هم در اهواز این مواضع تمایز کننده با استقلال طلبان را اعلام کرده اند، حالا اگر تعاملی نبوده، باید احزاب سراسری پیشگام آن باشند
یزدی: ما آمادگی داریم با شما جلساتی داشته باشیم مخصوصا ما شما را دعوت می کنیم در این بیانیه های امضا داری که به مناسبت های مختلف صادر می کنیم شما هم امضا کنید. روشنفکران عرب ما هم امضا کنند تا نشان داده شود که همه ما یک هدف مشترک واحد داریم، همینطور که بسیاری از برادران کرد بیانیه های ما را در موارد مختلف مثلا در مورد انتخابات را امضاء می کنند، شما هم امضاء کنید وآرام آرام این دایره و این گفتمان شروع می شود و وقتی که این گفتمانها شروع شود آن وقت تفاهم به دنبال آن خواهد آمد

بازجویی روزنامه نگار و فعال دانشجویی سنندجی


خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان: آسو صالح روز یکشنبه 3 تیرماه در شعبه 5 دادیاری دادگاههای سنندج به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تحریک جوانان به شرکت در تجمع و اعتراض خیابانی، ارتباط با یک سازمان مخالف دولت ایران و نیز تبلیغات ضد حکومتی مورد بازجویی قرار گرفت
گفته میشود صالح تمامی این اتهامات و از جمله ارتباط با سازمان ضد دولتی را بشدت رد نموده است
آسو صالح که یک فعال دانشجویی کرد و عضو هیات تحریریه هفته نامه دیدگاه است، در اسفند ماه سال گذشته در هنگام تهیه خبر در ارتباط با تجمع زنان در 8 مارس، دستگیر و مدتی را در بازداشت بسر برد. نامبرده پیش از نیز به مدت یک سال از تحصیل محروم و در پرونده ای دیگر به اتهام نشر اکاذیب در نشریه دانشجویی تحت مدیریتش به 6 ماه حبس تعلیقی محکوم شده است

Thursday, June 21, 2007

آخرين رويدادها در كردستان





ده سال حبس برای عضو یک حزب کرد

گزارشگران سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان : یک زندانی به نام متین ارجان به 10 حبس محکوم شد
نامبرده عضو یک حزب کرد مخالف دولت ایران است که در سال 1384در ارومیه دستگیر و زندانی شد. گفته میشود نامبرده اهل کردستان ترکیه بوده و درجریان درگیری و دستگیری از ناحیه زبان به شدت آسیب دیده و قدرت گویایی را از دست داده است. متین ارجان در 22 خرداد ماه سال جاری از سوی دادگاه انقلاب ارومیه به ده سال حبس محکوم شده است. نامبرده بدون حضور وکیل دادگاهی شده است


حبس برای یک نویسنده کرد

گزارشگران سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان : یک نویسنده و مترجم اهل سقز به 6 ماه حبس محکوم شد. دادگاه جزایی شهر مریوان منصور تیفوری را به اتهام خروج غیر قانونی از مرز به 6 ماه حبس محکوم کرد. این محکومیت به صورت تعلیق قابل اجرا در 4 سال است


وضعیت نامعلوم یک زندانی

خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان : یک شهروند اهل شهر سقز به نام احمد شریفی فرزند عبداله متولد 1335، در دی ماه سال 1375 در شهر سلیمانیه، توسط نیروهای نظامی و اطلاعاتی ایران دستگیر و به زندان سقز منتقل شده بود. نامبرده که گفته می شود عضو یک سازمان سیاسی چپ ایرانی بوده بعدها به مکان نامعلومی منتقل گردیده و از تاریخ تاکنون هیچگونه اطلاعی از وضعیت و یا سرنوشت وی در دست نیست
خانواده و بستگان احمد شریفی خواهان تعیین وضعیت سرنوشت و ناپدیدی وی شده اند

Monday, June 18, 2007

کودکان مریوانی حقوق انسانی خود را خواستار شدند


خبرگزاری دیده حقوق بشر کردستان: کودکان مریوانی در جریان شرکت در فستیوالی باعنوان" بگذار زندگی کنم" خواستار تامیت امنیت، آموزش، بهداشت، رفاه، ممنوعیت کار برای کودکان، ممنوعیت خشونت، ممنوعیت حبس و شلاق و اعدام و ممنوعیت اخراج کودکان پناهنده برای تمای کودکان شدند
خواسته های مندرج در بیانیه بدین شرح است: تامين فوري امنيت، مسكن و رفاه براي همه كودكان بي پناه و خياباني، آموزش و پرورش رايگان براي همه كودكان، بهداشت و درمان رايگان براي همه كودكان، ممنوعيت بهره كشي از كودكان
ممنوعيت انجام كار حرفه اي براي كودكان زير 18 سال، تامين امنيت، آسايش و رفاه، برخورداري از يك زندگي شاد و انساني براي همه كودكان، ممنوعيت هرگونه مقررات و قوانيني كه موجب خشونت و سختي بر كودكان است، تامين امنيت، بهداشت و آموزش و پرورش براي كودكان پناهنده، لغو مقررات و قوانین اجباری اخراج کودکان مهاجر از ایران و لغو مقرراتي كه باعث محروميت كودكان پناهنده افغاني و عراقی از تحصيلات و امنیت و زندگی اجتماعی ميشود، ممنوعيت اعدام در جامعه و ممنوعيت حكم حبس و شلاق براي كودكان زير 18 سال، به رسمیت شناختن حق برابر برای دختر و پسر در برخورداری از حق ارث و دیگر حقوق مدنی و اجتماعی، ممنوعیت بهرکشی از کودکان و نوجوانان کولبر شهرهای مرزی و تامین امنیت و زندگی برای آنها و محاکمه عاملان خشونت بر نوجوانان کولبر و جمع آوری مین ها از محل و کار و زندگی کودکان روستاهای مرزی و پرداخت غرامت به آسیب دیده گان و قربانیان ناشی از انفجار مین

اخبار بازداشت شدگان در اورمیه و تبریز


اورمونیوز: بسیاری از بازداشت شدگان اعتراضات خرداد ماه در شهر نقده هنوز در حبس به سر می برند. بنا به خبر های رسیده امیر فراهانی(۴۰ ساله - راننده تاکسی) نیز جزء دستگیر شدگان می باشد که از نقده(سولدوز) به بازداشتگاه اداره اطلاعات اورمیه منتقل شده است. فراهانی به جرم کشف اعلامیه و فعالیت های پان تورکیستی دستگیر شده است
عده ای دیگر از بازداشت شدگان در اورمیه از جمله حسين حسين زاده، ايرج خدايی، سعيد نصيری با وثيقه هاي ده ميليون تومانی از بازداشت گاه اداره اطلاعات اورميه آزاد شدند
دانشجویان بازداشت شده دانشگاه اورمیه در وضعیت بسیار نامناسبی به سر می برند. با اینکه عده از آنان از جمله توحید سلطانی و ساسان کیوانی با وثیقه های سنگین آزاد شده اند. اخبار موثقی از تحت شکنجه بودن دانشجویان دیگر از جمله اکبر پاشایی و مهدی حاج محمدی در بازداشتگاه اطلاعات اورمیه وجود دارد
ائلياز يئکنلی بعد از بهبودی نسبی به بند ۱۲ زندان مرکزی اورميه انتقال يافته است. او پس از نوشتن نامه ای مبنی بیماری بر اثر شکنجه های اداره اطلاعات اورمیه مورد معالجه قرار گرفت. یئکنلی که در ۲۱ آذر ۱۳۸۵ در جریان جشنهای سالگرد حکومت ملی آذربایجان دستگیر شده است در انتظار پایان محکومیت یک ساله خویش است
یئکنلی در پیامی که از زندان اورمیه فرستاده است، خواستار رساندن صدای زندانیان سیاسی اورمیه به مجامع بین المللی شده است
مهدی نوری( ائلمان)، ابراهيم معينی از شهر سولدوز، هادی حمیدی و ائلياز يکتلي از جمله این زندانیان هستند که در زندان اورميه و در بند ۱۲ نگهداری می شوند
بنا به خبر های رسيده تعدادی از بازداشت شدگان حوادث ۱ خرداد قوشاچای(مياندوآب) که به اورميه منتقل شده اند، بصورت غير قانوني در بند ۱۴ (بند معتادين) زندان اورميه نگهداری می شوند که اين مسئله موجب اعتراض زندانيان سياسی آذربايجان در زندان اورميه شده است
هنوز عده زیادی از فعالان سیاسی و معترضین روز اول خرداد در تبریز زندانی هستند. علی شادی (۳۸ ساله)، کمال اشرافی(۵۳ ساله)، وحید عبدلی(۱۸ ساله)، ابراهیم فرج زاده، جواد سلمانی، فرخ هاشم زاده، حسین نصیری، نورالله حسینیان، حسین رستمی، ستار محمدی و ابوالفضل نصیری جزء فعالینی هستند که در زندان تبریز به سر می برند

Friday, June 15, 2007

آذر پرس نیوز: اسامی دهها تن از هویت طلبان اسیر آذربایجانی منتشر شد

آذر پرس نیوز: به آذربایجان کمک کنید ! محبوسین تحت شکنجه قرار دارند
آنچه در مورد وضعيت زندانيان هویت طلب آذربايجاني نگران کننده است عدم اطلاع دقيق از تعداد زندانيان به علت گستردگي دستگيري­ها ، عدم پاسخگويي مسئولان مربوطه و نیز شکنجه افراد دستگير شده مي ­باشد
بر تمامي فعالين حقوق بشري داخل و خارج واجب است که نسبت به اعلام تعداد دستگير شدگان و برخورد در چهارچوب موازين حقوق بشري دولت حاکم را تحت فشار قرار دهند
قوشاچاي(مياندواب): تمامي دستگير شدگان روزهاي قبل از يک خرداد و روز اول خرداد در زندان بسر مي­برند
به غيراز دستگير شدگان توسط وزارت اطلاعات نزديک به 40 نفر نيز توسط اطلاعات سپاه پاسداران ربوده شده­اند. براي دستگيري افراد شب ها بدون آنکه قبلاَ خبر بدهند افراد مسلح از ديوار خانه­ها بالا رفته و با ايجاد رعب و وحشت سعي در القاي ترس و فشار به خانواده افراد مذکور دارند.لازم به به ذکر است که در آذربايجان نيروهاي موازي امنيتي هر کدام جداگانه اقدام به دستگيري افراد مي­کنند.( سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، نيروي انتظامي، دادسراي نظامي، ضابطين قضايي قوه قضائيه)در بين دستگير شدگان شهر قوشاچاي افراد زير قرار دارند: بهمن شيري، جلال کوردريلو، بهبود قليزاده، مهدي بازماني، امير ثقفي، امير آقازاده، مقصود فتحي، نادر اماني، بهکام محمدي، اکبرعليپور، مصطفي دولتخواه، علي سلطاني، شاهين حسني، مجيد هاشمپور، عين اله آهنگري، داريوش عندليبيان و شاهرخ فرامرزي
لازم به ذکر است بهکام محمدي دانش­آموز بوده و با دستگيري از حضور در امتحانات نهايي باز مي­ماند
اورميه: اکبر پاشايي دانشجوي دانشگاه اروميه و دبير کانون دانشجويي استاد شهريار که توسط حراست دانشگاه دستگير و به ماموران اطلاعاتي تحويل داده مي­شود همراه با توحيد سلطاني و ساسان کيواني دانشجويان مکانيک دانشگاه اروميه در زندان بسر مي­برند
موسي پريزاد 20 ساله اهل قوشاچاي دانشجوي رشته ساختمان اموزشکده فني اروميه با هجوم نيروهاي امنيتي ولباس شخصي در ساعت 2نيمه شب در تايخ 1/3/86 در منزل دانشجويي دستگير وبه مکان نا معلومي برده شده است
حسين حسين­زاده فعال قديمي حرکت ملي آذربايجان نيز جزو دستگيرشدگان اول خرداد در اروميه مي­باشد
صاحبعلي خدابخش(ائلياز يکانلي) که از مدتها پيش در زندان اروميه بسر مي­برد وضعيت جسماني بسيار وخيمي دارد. صاحبعلي خدابخش سال گذشته سه بار توسط نيروهاي امنيتي دستگير شد و هر بار تحت شکنجه نيروهاي امنيتي قرار گرفت که در يکي از شکنجه­ها پاي وي شکست
هادي حميدي دانشجوي تبريزي دانشگاه اروميه بيش از 11 ماه است که در زندان اروميه بسر ميبرد
تبريز: از دستگير شدگان روز اول خرداد 300 نفر تا کنون آزاد شده­اند ولي هنوز تعداد زيادي در بازداشت بسر مي­برند. تحصن دانشجويان دانشگاه تبريز براي آزادي دستگير شدگان ادامه دارد و هنوز نادر مهد قره­ باغ دانشجوي دانشگاه تبريز در زندان بسر مي­برد
گزارشها از زندان تبريز حاکي از شکنجه تعدادي از دستگيرشدگان از جمله: حميد دوبنده، حسن صبوري، داوود عميديمی ­باشد
اردبيل:در اردبيل دستگيري فعالان دانشجويي ادامه دارد. دوم خردادماه بيش از 40 نفر از فعالان اردبيلي که در روز هاي قبل توسط ماموران اطلاعاتي و امنيتي اردبيل بازداشت شده بود اند بعد از چند روز بازجويي و بعضا" شکنجه در بازداشت گاههاي وزارت اطلاعات به زندان مرکزي اردبيل انتقال يافتند
مهدي محمدپور(خواهرزاده عباس لساني )- حسين سببي- ودود سعادتي- آصف ابراهيم زاده نياري- عدالت عباسي- نعمت شهابي نياري- محمد احمدي نياري- يوسف غني زاده نياري- رضا غني زاده نياري- امير عباسي زاده نياري- اسلام خدايي- عليرضا حميده خواز جمله بازداشت شدگان اخير هستند
عباس لساني فعال سرشناس و يکي از رهبران حرکت ملي آذربايجان هنوز محکوميت خود را مي­گذراند وپرونده­هاي ديگر وي مراحل تجديد نظر را مي­گذراند
دستگير شدگان جلوي زندان اردبيل- داوود محمدي- حسين محمدي- حسن اسدي- پيمان بهرامي هنوز در اختيار اطلاعات قرار دارند و هنوز حکمي براي آنها صادر نشده است
سولدوز: فعالين حرکت ملي آذرابيجان که در روزهاي اخير دستگير شده­اند هنوز در زندان اطلاعات بسر مي­برند در بين دستگير شدگان اسامي افراد زير بچشم ميخورد: مير علي رضايي(يکي از شناخته شده­ترين فعالين حرکت ملي آذربايجان، سرپرست موسسه فرهنگي بيليم يولو شعبه سولدوز، ليسانس زبان و ادبيات تورکي)- محمد صادق معين زاده( فوق ليسانس علوم تربيتي، مولف کتابهاي ادبيات کودکان، معلم، متاهل ،36 ساله)- ابراهيم معيني( از فعالان شناخته شده نقده ، شغل آزاد، 39 ساله)- فرامرز غلامزاده(30 ساله ،متاهل، شغل آزاد، عضو گروه رقص سولدوز)- بهزاد قوچايي(27 ساله، مدير فروشگاه موبايل آتا، ليسانس حسابداري)- کريم نعيمي(37 ساله ، معلم ، متاهل)- مصطفي قاسمي(55 ساله، شغل آزاد)- مهدي واحدي(26 ساله ، مدير فروشگاه "توسكا گالرياسي")- احسان ملكي( 24 ساله، مدير كتابفروشي آذربايجان، دانشجوي علوم اجتماعي پيام نورنقده)- اسماعيل بهرامي (55 ساله، مهندس كشاورزي، شاعر ملي آذربايجان)- سيروس صيامي(33 ساله ، متاهل، ليسانس تاريخ، مربي ساز باغلاما)- مهدي نوري (دانشجوي ترم آخر رشته عمران دانشگاه آزاد نقده)- رضا تقي پور( 27 ساله، مجرد)
زنجان:حوالي ساعت ۱ بامداد امروز شنبه ۵ خرداد نيروهاي اداره اطلاعات زنجان به خانه سعيد متين­پور يکي از شناخته شده ­ترين فعالين حرکت ملي آذربايجان( روزنامه نگار، نويسنده و فعال حقوق بشري) در زنجان هجوم برده و ضمن دستگيري وي تا ساعت پنج بامداد خانه وي را تفتيش کرده اند. آنها همچنين کامپيوتر، کتابها و برخي ديگر از لوازم وي را با خود برده اند.حکم دستگيري سعيد متين پور از اول خرداد در زنجان صادر شده بود و ليکن به جهت عدم حضور وي در زنجان اين حکم عملي نشده بود و بعد از بازگشت او به زنجان اين اتفاق افتاده است
گفتني است که سعيد متين پور در دوم اسفند ۸۵ مقارن با روز جهاني زبان مادري نيز در زنجان همراه با ضرب و شتم لباس شخصي ها بازداشت شده و مدت ۱۰ روز در انفرادي به سر برده بود.سعيد متين پور بارها طي نوشته هايي به رفتار غير قانوني دستگاه امنيتي و قضايي جمهوري اسلامي ايران با محبوسين سياسي آذربايجان اعتراض کرده است.متين پور ۳۲ ساله و فارغ التحصيل رشته فلسفه از دانشگاه تهران است
خوي: دادگاه دستگيرشدگان اسفند ماه (روز جهاني زبان مادري) [ ابراهيم جعفرزاده- عباس حاجيلو- شيزراد حاجيلو ] در 16 خرداد برگزار ميگردد
اهر: از 31 مین روز اردیبشهت ماه، فعالین ذیل در اهر بازداشت شده اند:- صالح ملا عباسی- مرتضی محمدی

نامه دو سازمان حقوق بشری در ایران ، به شورای حقوق بشر ملل متحد


دو سازمان حقوق بشری در ایران، خواهان ارائه راهکاری برای نظارت بر وضعیت موجود حقوق بشر و جلوگیری از نقض این حقوق در جمهوری اسلامی ایران شدند. گروه فعالان حقوق بشر در ایران و سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان طی نامه ای مشترک خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، ضمن ارائه شمه ای از موارد تداوم نقض حقوق بشر در ایران، برای پایان دادن به وضعیت رقت بار موجود حقوق بشر خواهان ارائه راهکاری عملی از سوی آن شورا شدند. متن کامل نامه مشترک گروه فعالان حقوق بشر ایرانی و سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، در پی می آید


خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

ما دو گروه فعال حقوق بشری در ایران، با ارسال این نامه قصد داریم ضمن ارائه گزارش مختصری از نقض حقوق بشر در ایران، توجه شما را به وضعیت وخامتبار حقوق بشر در این کشور جلب کنیم و در جهت بهبود آن از شما یاری بخواهیم

! اعضای محترم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

در سالی که گذشت در کشور ایران سرکوب فعالان دانشجویی، حقوق بشری، سیاسی، اجتماعی، کارگری و زنان شدت یافت و دادگاه های انقلاب بطور روزانه احکام سنگینی علیه فعالین جنبش های آزادی خواهانه صادر می کردند. این روند سرکوبگرانه با برگزاری دادگاه های غیر قانونی ( غیر علنی، بدون حضور وکیل و هیات منصفه) همچنان ادامه دارد و در برخی موارد وکلای زندانیان نیز از بررسی پرونده منع می شوند و یا حتی شریک جرم محسوب می شوند
اعدام انسانها، به عنوان شیوه ای برای ایجاد رعب و وحشت از سوی دستگاههای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی همچنان دنبال می شود. در سال گذشته دهها نفر در معابر عمومی و در زندان ها اعدام شده اند و در برخی موارد نیز حکم قطع اعضای بدن اجرا شده و احکام سنگسار زنان و مردان همچنان از سوی دادگاه ها صادر می شود
سرکوب اقلیت های مذهبی همچنان ادامه دارد، اکثر کلیساهای ایرانی تحت نظارت دستگاههای امنیتی قرار دارند و اعضای کلیسا و رهبران کلیسا به اشکال و اتهامهای مختلف تهدید، بازداشت و زندانی می شوند. زرتشتیان، کلیمیان، مسیحیان و بهائیان ایرانی اجازه ترویج دین خود را ندارند. پیروان مذاهب علوی، مسلمانان سنی مذهب، دراویش گنابادی و هواداران آیت الله بروجردی سرکوب میشوند. در سال گذشته مامورین وزارت اطلاعات حداقل سه کلیسای خانگی را در ایران تعطیل کرده و رهبران آنها را بازداشت کرده اند
سرکوب اقلیتهای ملی و زبانی و برخورد با فعالان ملی و قومی کردها، آذریها، بلوچها و عربها در مناطق مختلف از جمله در کردستان، آذربایجان، بلوچستان و خوزستان به شکل خشونت باری ادامه دارد. دهها نفر از اقلیتهای ملی زندانی و یا اعدام شده اند و فعالین این اقلیتها بطور روزانه با بازداشت و دستگیری، زندان و حبس و تبعید روبرو هستند
حذف فیزیکی، ضرب و شتم، تهدید و تطمیع، صدور احکام سنگین بر علیه زندانیان سیاسی و عقیدتی ادامه دارد
در سال 2006 دو زندانی سیاسی به نام های اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی به طرز مشکوکی در زندانهای اوین و گوهردشت جان باختند، بهروز جاوید تهرانی از فعالین دانشجویی در زندان گوهردشت بیش از 3 بار مورد به شدت مورد ضرب و شتم مامورین زندان قرار گرفته است. سعید ماسوری و محمد ابراهیمی به دلیل پافشاری بر روی عقاید خود بیش از 2 سال است در بازداشتگاه موقت وزارت اطلاعات در بند 209 زندان اوین نگهداری می شوند. در زندان های شهرستان ها از جمله در کرمانشاه، کردستان، ارومیه، اهواز و دیگر شهرستانها، گزارشهای نگران کننده ای از شکنجه زندانیان دریافت می شود
عدم برخورداری از وکیل، عدم درمان زندانیان بیمار، عدم رعایت اصل تفکیک جرایم، بازداشت های طولانی مدت در سلول های انفرادی، ممنوعیت ملاقات زندانی و تماس با خانواده، از جمله موارد دیگری است که در زندان های ایران انجام میگیرد
دخالت پلیس اسلامی در امور شخصی شهروندان تحت نام مبارزه با بد حجابی، طی سال جاری ابعاد گسترده و وخیمی را به خود گرفته است و در اغلب شهرهای ایران نیروهای انتظامی و پلیس شرع اسلامی با ضرب و شتم و توهین به زنان و جوانان ایرانی آنها را بازداشت و زندانی می کنند، مامورین انتظامی با گرداندن جوانان در سطح شهر و معابر عمومی، حیثیت و شرافت انسانی آنها را خرد و لگد مال می کنند. شهروندان ایرانی از امنیت اجتماعی و روانی برخوردار نیستند و روزانه محدودیت های اجتماعی بسیاری مواجه می شوند که اغلب از سوی حکومت بر آنها تحمیل می گردد

با توجه به مراتب فوق، از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد می خواهیم در نشست آتی خود در 12 ژوئن 2007 ضمن محکوم کردن نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران، برای جلوگیری از این روند غم انگیز، راهکاری عملی ارائه داده و با نظارتی دقیق و همه جانبه بر وضعیت حقوق بشر در ایران، از ادامه نقض حقوق بشر در این کشور ممانعت به عمل آورد

ایران: تاریخ نهم ژوئن 2007

: امضا کنندگان
فعالان حقوق بشر در ایران
سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان

Thursday, June 07, 2007

فراخوان برای رهائی نویسنده عرب اهوازی سازمان حقوق بشر اهواز



متاًسفانه دولت سوئد اخیراً تصمیم گرفته است که آقای فرید مرشدی، نویسنده و نمایش نامه نویس عرب اهوازی را ، پس از ٨ سال زندگی در سوئد، به ایران باز گرداند
پس از راًی اخیر دادگاه سوئد دال بررد تقاضای پناهندگی سیاسی بعلت عدم اقامه دلایل کافی، در٣۰ ماه مه ۲۰۰۷، مقامات پلیس سوئد آقای مرشدی را باز داشت وروانه زندان نموده و او اکنون در منطقه "کاوله سیتی" در شمال استکهلم در بازداشت بسر میبرد
وکیل سویسی او که بوسیله سازمان جهانی قلم برای دفاع از فرید استخدام شده است به سازمان حقوق بشر اهواز اظهار داشت که دولت سوئد مصمم است و بصورت جدی در حال تدارک بازگرداندن فرید به ایران در یکی دو هفته آینده میباشد
آقای مرشدی یکی ازنویسندیگان عرب اهوازی وفعال سیاسی و مدافع حقوق بشراست که در سالهای اخیرازایشان دو کتاب به زبان فارسی درسوئد و همزمان در انگلیس، هلند، دانمارک و نیز در ایران به چاپ رسیده و منتشرشده است. اولین کتاب اوبعنوان "سوگند نامه" در سال ۲۰۰۱ منتشر شد, این کتاب شامل سه نمایشنامه و چند داستان کوتاه در مورد وضع زندگی و محرومیت اجتماعی و سیاستهای تهجیر( اسمیسلاسیون ) اجباری مردم عرب اهوازی بوسیله جمهوری اسلامی ایران میباشد
کتاب دوم او در سال ۲۰۰۶ همزمان در اروپا ودرایران تحت عنوان " شب: نجم و سمر" منتشر شده که شامل سه نمایشنامه فیلم ، یک نمایشنامه تاًتر و یک داستان کوتاه میباشد. اغلب تماین نمایشنامه ها حول و حوش وقایع خونین چهار شنبه سیاه محمره (خرمشهر )، و سرکوب کانونها و سازمانهای فرهنگی مردم عرب اهواز بوسیله دریادار احمد مدنی اولین حاکم نظامی و استاندار اهواز (خوزستان) منتخب خمینی در تابستان سال ۱٣۵٨ – چند ماه بعد از انقلاب میباشد
فرید مرشدی عضو حزب همبستگی دمکراتیک اهواز ، یکی از سازمانهای سیاسی مردم عرب اهوازی در داخل و در خارج بوده وایشان هم چنین از فعالان کنگره ملیتهای ایران فدرال در سوئد در دوسال اخیر بوده است .با توجه به فعالیت علنی این نویسنده بر ضد جمهوری اسلامی و دفاع ازحقوق ملتهای تحت ستم برای ازادی و دموکراسی با مشارکت در چندین مصاحبه رادیو و تلویزیونی که تازه ترین آن درچند ماه اخیر در تلویزیون روژه لات در استکهلم بوده و با حمله به سیاستهای پاکسازی قومی و دیگر سیاستهای ارتجاعی حکومت آخوندها برعلیه مردم عرب اهوازی و دیگر ملیتهای غیر فارس و انتشار کتابهای او در ایران، مسلماً برگرداندن او به ایران به حبس طولانی و شکنجه ویا به مرگ او منجر خواهد شد
بنا براین از تمام سازمانها و اشخاص آزاده و طرفدار حقوق بشر تقاضا میشود با تماس به مقامات دولت سوئد خواستار آزادی فوری او از بازداشت و تشکیل دادگاه جدیدی برای رسیگی به تقاضای پناهندگی او شوند
سازمان حقوق بشر اهواز

Wednesday, June 06, 2007

افزایش فشار به نخبگان ترکمنصحرا


سازمان دفاع از حقوق بشر در ترکمنصحرا: صبح روز يکشنبه سيزدهم خرداد ماه 1386 ، برابر با سوم ماه ژوئن 2007 ميلادي،آقاي عبدالرحمان ديه جي مدير مسئول هفته نامه ي صحرا به وسيله ي سه نفر مهاجم ناشناس مورد حمله قرار گرفت و به شدت زخمي گرديد

ديه جي که از ناحيه کمر به شدت ضربه ديده و غرق در خون شده بود به زور خود را به بهداري رساند و ضاربين که با راننده سه نفر مي شدند سوار بر ماشين از محل گريختند. خوشبختانه نزديک بودن محل ضرب به بهداري باعث شد که پزشکان سريعا نسبت به مداواي ديه جي اقدام کنند و مانع خونريزي بيشتر گردند و بدين ترتيب خطر رفع شد
ديه جي در حال حاضر مشغول استراحت است و از فردا قصد در جريان گذاشتن نيروي انتظامي را دارد در حالي که علت حمله مهاجمان و هويت آنان در هاله اي از ابهام مانده است

سازمان دفاع از حقوق بشر در ترکمنصحرا اين عمل غير انساني "مهاجمان ناشناس" را شديداً محکوم کرده و يادآور ميشويم که این يک اقدام جنائی است و گسترش چنين حرکات "مشکوک" سبب افزایش بی اعتمادی در میان مردم و همچنین رعب و وحشت در ميان نخبگان و روزنامه نگاران خواهد شد


سه شنبه 15 خردادماه 1386، برابر با 5 ژوئن 2007
سازمان دفاع از حقوق بشر در ترکمنصحرا

سالروز فرهنگ و هنر بلوچستان بر مردم بلوچ مبارک باد

فرهنگ یکی ازمؤلفه های هویت ملی است ،پایداری ملل درگرو بالندگی و شکوفائی این مؤلفه می باشد
به مناسبت پاسداشت 17 خرداد ،روز فرهنگ و هنر بلوچستان ،مراسمی جهت بزرگداشت این روز مهم درنروژ
بر گزار می شود . از عموم دلدادگان به فرهنگ وهنر بلوچستان در خواست می شود که در این مراسم با شکوه شرکت نموده و این روز بزرگ را پاس دارند
برگزارکنندگان مراسم
انجمن بلوچهای نروژ- فاضل ء زیملی دیوان- انجمن فرهنگی بلوچهای دانمارک- انجمن بلوچهای بروس (سوئد)- (انجمن بلوچهای استکهلم (سوئد

نگرانی عفو بین الملل از شکنجه و خطر اعدام در آذربایجان ایران



سازمان عفو بین الملل با انتشار گزارشی از احتمال اعدام یک زندانی مدافع حقوق ملی در آذربایجان و همچنین شکنجه ی زندانیان سیاسی در این منطقه ابراز نگرانی کرده است
به گزارش عفو بین الملل، حسین فروهیده یکی از مدافعان حقوق زبانی و اجتماعی آذربایجانیان ایران با خطر حتمی و قریب الوقوع اعدام روبروست

بر اساس این گزارش حسین فروهیده یکی از مدافعان حقوق زبانی و اجتماعی آذربایجانیان ایران با خطر حتمی و قریب الوقوع اعدام روبروست. بنابه گزارشها او شکنجه شده است. پسر عمه او ایرج ناجی در زندان انفرادی است و عفو بین الملل نگران است که او نیز ممکن است در معرض شکنجه و بدرفتاری قرار داشته باشد
بر اساس گزارش های رسیده حسین فروهیده از اهالی شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی، توسط دادگاه انقلاب اورمیه در استان آذربایجان غربی به اعدام محکوم شده است. براساس این گزارش او مظنون به جاسوسی برای ترکیه معرفی شده بود اما اتهاماتی که بر اساس آن مجرم شناخته شده مشخص نیست
او بیش از نه ماه در یک بازداشتگاه تحت کنترل وزارت اطلاعات در شهر ارومیه به سر برده است. گفته شده است که شکنجه های فراوان جسمی آثار کبودی زیادی بر بدن او بر جای گذاشته و تعدادی از دنده های ستون فقراتش شکسته است
در ماه مارس (اسفندماه) مقامات مسئول به مادرش که در خوی زندگی می کند گفته اند که حکم اعدام او اجرا شده است و او می تواند جسد فرزندش را از بازداشگاه تحویل بگیرد. اما وقتی او به آنجا مراجعه کرده زندانبانان گفته اند که او هنوز اعدام نشده است. مادر آقای فروهیده اخیرا دوباره به بازداشتگاه مراجعه کرده اما اجازه ملاقات با فرزندش به او داده نشده است و نگران است که او ممکن است شکنجه شده باشد
همسر حسین فروهیده یک شهروند ترکیه است که در شرق ترکیه زندگی می کند. او بیان کرده است که حداقل از سپتامبر ۲۰۰۶ (شهریور ۱۳۸۵) نتوانسته است هیچ اطلاعی از همسر خود بدست آورد. پدر و یک برادر حسین فروهیده نیز در ترکیه زندگی می کنند
همچنین گزارش شده ایرج ناجی پسر عمه حسین فروهیده از حدود اکتبر ۲۰۰۶ (مهر ۱۳۸۵) در سلول انفرادی در ارومیه نگهداشته شده است. گفته شده که او به اتهام برانگیختن مردم خوی برای شرکت در راهپیمایی ماه مه ۲۰۰۶ از جانب کشور ترکیه، متهم شده است. این راهپیمایی ها در مخالفت با انتشار کاریکاتوری در روزنامه دولتی ایران که بسیاری از آذربایجانیان آن را اهانت آمیز دانسته بودند به صورت وسیعی در مناطق سکونت آذربایجانیان برپا شد که در آن صدها و احتمالا هزاران نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شده و نیروهای دولتی به سوی تظاهرکنندگان شلیک کردند
اطلاعات پس زمینه : آذربایجانیان ایران به یک زبان ترکی که زبان ترکی آذربایجانی نامیده می شود سخن می گویند. بیشترشان مسلمان و شیعه هستند و بزرگترین اقلیت نژادی در ایران هستند که اعتقاد بر آن است که ۲۵ تا ۳۰ درصد کل جمعیت کشور را تشکیل می دهند. آنها اکثرا در شمال و شمال غربی ایران ساکن هستند. آنها به عنوان شیعه به میزان سایر اقلیتهای مذهبی در معرض تبعیض قرار نداشته و در اقتصاد کشور به خوبی تلفیق شده اند اما تقاضاهای روز افزونی وجود دارد برای دست یابی به حقوق فرهنگی و زبانی شامل تحقق حق آموزش به زبان ترکی آذربایجانی که در قانون اساسی کشور نیز به رسمیت شناخته شده است
اقلیت کوچکی از ایده جدا شدن آذربایجان ایران از جمهوری اسلامی ایران و اتحاد آن با جمهوری آذربایجان دفاع می کنند. مقامات دولتی ایران به فعالیت کسانی که به ترویج هویت فرهنگی آذربایجان ایران می پردازند، همواره با سوء ظن می نگرند و اغلب آنها را به اتهامات مبهمی مانند "ترویج پان ترکیسم" متهم می کنند
انتشار کاریکاتور در ایران منجر به شروع ناگهانی امواج تظاهرات خیابانی در شهرها و شهرکهای شمال غرب ابران پس از توقیف روزنامه ایران شد. اعتراضات که در ابتدا در مقیاس کوچک و در میان دانشجویان آذربایجان ایران در دانشگاههای شهر تبریز در استان آذربایجان شرقی و در دانشگاههای پایتخت یعنی تهران شروع شده بود، به سرعت به سایر شهرهای آذربایجان ایران سرایت کرد. تظاهرات وسیعی در شهر تبریز در روز ۲۲ ماه مه (اول خرداد) به وقوع پیوست و در روزهای بعد تظاهراتهای دیگری در سایر شهرها برگزار شد. بیشتر این راهپیمایی ها مسالمت آمیز بود اما برخی از آنها به وارد آمدن خساراتی به ساختمانها و ماشینهای دولتی منتهی شد، که در برخی مکانها این تظاهراتها با به کارگیری اسلحه های مرگبار و بازداشتهای وسیع مواجه شد. برخی منابع خبری در آذربایجان ایران حمله به اماکن دولتی را به تحریک ماموران مخفی حکومتی نسبت می دهند

خالد حردانی اعدام می شود

کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر: شعبه 6 اجرای احکام دادگاه انقلاب، حکم اعدام خالد حردانی را رسما به وی ابلاغ کرد. بر اساس این حکم، زمان اجرای حکم اعدام روز 13 تیرماه مقررشده است
خالد حردانی به اتهام هواپیماربایی در آبان ماه 1379دستگیر و از سوی دادگاه به اشد مجازات (اعدام) محکوم شد
پیش از این قرار بود در تاریخ 30 دی ماه 1383 حکم وی و دو تن دیگر از متهمان این پرونده به نامهای فرهنگ و شهرام پورمنصوری اجرا شود که به دستور مستقیم رئیس قوه قضائیه اجرای این حکم متوقف شد
با این حال با گذشت 7 سال از زمان دستگیری، اکنون بار دیگر پرونده ی این سه متهم مورد رسیدگی قرار گرفته است
این درحالی است که چندی پیش قوه قضائیه با وعده عفو وبخشودگی، به این سه متهم نوید آزادی را داده بود
خالد حردانی هم اکنون به همراه شهرام و فرهنگ پورمنصوری ، در زندان رجایی‌شهر کرج نگهداری می‌شود
کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر با غیرانسانی دانستن حکم اعدام، خواهان توقف اجرای این حکم بوده و تمامی سازمان‌های حقوق بشر را در این راستا به یاری می‌طلبد

ابراز نگرانی عفو بين الملل از سلامتي روزنامه نگار عرب‌ ایرانی


عفو بين الملل با صدور بيانيه اي نسبت به وضعيت يك روزنامه نگار عرب ايراني كه در زندان به سر مي برد ابراز نگراني كرد
عفو بين الملل در اطلاعيه خود با اشاره به وضعيت اقليت عرب در ايران و سياستهاي محدودكننده دولت ايران در مورد آنها به ويژه پس از بمبگذاريهاي صورت گرفته در سال گذشته، وضعيت سلامت جسماني «محمد حسن فلاحيه» را نگران كننده دانسته است
عفو بين الملل گزارش مي دهد كه محمد حسن فلاحيه روزنامه نگار عرب زبان، پس از نگارش مقالات انتقادآميز عليه دولت و گزارش‌هايي از گروه هاي مخالف حكومت مستقر در خارج از كشور به مدت سه سال حبس در زندان اوين محكوم شده است
عفو بين الملل اين روزنامه نگار را زنداني‌اي عقيدتي مي داند كه تنها به دليل رفتارهاي مسالمت آميزش در رابطه با احقاق حقوق آزادي بيان و اجتماعات اكنون در خطر اعمال شكنجه و رفتارهاي ظالمانه است
محمد حسن فلاحيه مدير مسئول نشريه «اقلام الطلبه» بود كه در دانشگاه اهواز در استان خوزستان توسط دانشجويان منتشر مي شد . وي همچنين به صورت جداگانه به خبرنگاري براي راديو تلويزيون‌هاي عربي و خبرگزاري هايي چون العربيه در امارات متحده عربي و خبرگزاري المستقبل در لبنان مشغول بوده است
به گزارش عفو بين الملل اين روزنامه نگار عرب زبان در نوامبر 2006 بازداشت شده و از آن زمان تاكنون در زندان اوين نگهداري مي شود. وي در 21 آوريل وي محكوم به سه سال حبس با اعمال شاقه شده است. در پرونده وي كه بدون حضور وكيلي از طرف متهم برگزار شد استانداردهاي حقوق دادرسي عادلانه نقض شده است

در مورد اين زنداني سياسي اعلام شده است كه او از نوعي بيماري خوني رنج مي برد كه نيارمند مراقبتهاي مرتب پزشكي و مصرف منظم آنتي بيتويك است. بعلاوه،‌ وي همچنين به پاره اي مشكلات قلبي نيز دچار است كه در اين مورد نيز نيازمند تجويز دارو و مداوا است. اموري كه با به زندان افتادن او از دسترسي به آنها محروم مانده است
از سوي ديگر بر اساس اعلام خانواده فلاحيه مقامات زندان به آنها اجازه نمي دهند كه تداركات پزشكي لازم را به او برسانند
عفو بين الملل در نهايت اعلام كرده است اين نگراني وجود دارد كه سلامتي محمد حسن فلاحيه در صورت عدم دسترسي به اقدامات پزشكي كافي در معرض خطر جدي قرار گرفته باشد