کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی

Friday, March 16, 2007

چرا کسى اين چراها را نمى پرسد ؟؟؟


به نام آزادى
از هزاران سال پيش تا کنون سرزمينى که امروزه ايران ناميده مىشود مسکن اقوام مختلفى بوده که در اين سرزمين سکنى گزيده اند . ملت آذربايجان نيز يکى از کهن ترين اقوام ساکن اين مرز و بوم ميباشد
طى ساليان متمادى ٬ اين ملت با صداقت و سلامتي نفس در پاسداري و وفاداري به ذره ، ذره اين خاك ٬ فرهنگ ٬ تاريخ و سربلندى آن مبارزه کرده و بنام يك ترك آذربايجاني و اسم ايراني براي پيشرفت اين مرزو بوم با خون و استخوان در همه صحنه ها حضور داشته اند . ولي در طى سالهاي اخير، هميشه بزرگترين ملتي كه از طرف حاكمان ايران ضربه ديده است (( اساساً بزرگترين ضربه در اواسط دوران قاجار، طي معاهده هاي تركمنچاي و گلستان به اين ملت وارد شد ، كه قسمتي از خاك و ملت را از بدنه ديگرش جدا كردند )) همين ملت بوده و هست


با نگاهى کوتاه و ديدى ساده اگر ايران را به يك خانواده بزرگ تشبيه كنيم و اقوام و ملل تشكيل دهنده آن را فرزندان این خانواده به حساب بياوريم ، ارشد فرزند آن را ملت ترك زبان ( با جمعیتى در حدود 32 ملیون نفر) تشكيل مي دهند
اين ملت را همان مردمى تشکيل مى دهد كه در انقلاب مشروطه ، انقلاب اسلامي و8 سال جنگ ايران و عراق حماسه آفرين بوده اند ، ولي پاداش ايشان از دولتهاي وقت جز تبعيض فرهنگي ، پايمال شدن حقوق اجتماعي ، اقتصادي ، آموزشي ، تاريخي و ... چيزي نبوده است و در كنار اين ستم ها هميشه تمسخر و تحقير زبان و ديگرعناصر فرهنگى خود را از سوى طبقه حاکم و رسانه هاى دولتى وابسته به ايشان ديده اند
درحقيقت چكمه هاي حاكمان زورگو و شوينيسم ، ابتدايي ترين حقوق اين ملت را که همانا تكلم و يادگيري زبان مادري است ، لگد مال کرده است
در مدارس آموختن زبان مادري و تحقيق در خصوص تاريخ، ادبيات، آداب و سنن و بطور کلى هر مقوله اى در اين خصوص ، به اين زبان ممنوع بوده است و حتي اجازه داشتن آلفابت نوشتاري به ايشان داده نشده است.
اخيراً و در ادامه اين تهاجم ، اجراي نظام آموزشي زبان فارسي بصورت اجباري در مهد كودك به بچه هاي زير 7 سال هم آغاز شده و اين درحاليست كه امروزه و در خارج از ايران هزاران كتاب به زبان آذرى تاليف مي شود

درحاليکه كرسي هاي زبان و ادبيات تركي آذربايجاني در 60% از كشورهاي دنيا برقرار مي باشد ، در داخل ايران كه 32 ميليون از جمعيت کل کشور را ترك زبانان تشكيل مي دهند حتي يك كانون كوچك آموزش زبان تركي يافت نمي شود
مضحكتر از همه اين موارد اينكه ، زبان ما تركان آذري زبان را رسانه هاي گروهي بيگانه بهتر و صحيح تر از خودمان صحبت مي كنند
نکته بحث برانگيز اينكه جوامع بين المللي و كشورهاي باصطلاح مدافع حقوق بشرى به دنبال اين هستند كه ايران را به نقض حقوق بشر و حقوق بين المللي محكوم كنند و براي اثبات اين مورد به دنبال اسناد مستندى در قضاياي مختلفی مانند قضيه انرژي هسته اي و غني سازي اورانيوم ، دخالت ايران در امور داخلي كشورهاي همسايه ، فروش سلاح به احزاب غير قانوني همچون حزب الله و ... میباشند
اما كسي از اين جوامع نمي پرسد كه سند محكم و واضح را در داخل خود ايران نمي بينيد كه تمامي حقوق اقوام و ملل ايراني غير فارس در داخل ايران پايمال وسركوب مي شود ؟؟؟
چرا جوامع بین المللی و نهادهای مدافع حقوق بشر در خصوص ماده دوم اصل 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر از حکومت گران ایران نمی پرسند ؟؟؟
از قطعنامه 47/135 ( 18 دسامبر 1992) سازمان ملل متحد كدام ماده اش در مملكت به ظاهر عدل اسلامي به اجرا آمده است ؟
آيا مگر کشور ایران اسناد و پیمان نامه های مربوط به حقوق بشر در مورد اقوام و ملل و اقليت ها را امضا نكرده است ؟؟؟
آقايان حاكم اگر قوانين ، معاهدات و کنوانسيون هاى بين المللي را غير اسلامي يا غير قانوني مي دانند پس چرا هرگونه حرکت اعتراضى در خصوص عدم اجراى اصل 31 از قانون اساسي ( معیوب و ناقص جمهورى اسلامى ) را که خودشان به تصويب رسانده اند و به اصطلاح اسلامي مي باشد به شديدترين وجه ممکن سرکوب مى نمايند ؟؟؟
اجرای ماده هاي 15 و 19 از اصل 31 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه در سال 1359 تصويب شده ، كجاست؟
چرا كسي اين چرا ها را نمي پرسد و كسي اين ظلم ها را كه در حقمان شده را نمي تواند حس كند ؟؟؟


پس اکنون زمان آن فرا رسيده تا آحاد ملت ( آذرى ) ، با هرگونه عقيده و سليقه فکرى و به جهت احقاق حقى مشترك و سلب ناشدنى ، در كنار هم دست به دست هم داده و متحد شوند تا حقوق خود را باز پس گيريم چرا که حق گرفتني است نه دادني
اگرامروز اين اتحاد شکل نگيرد ، همچون گذشته فرزندان و آزاديخواهان اين ملت به جرمهاي جدايي طلب ، خائن ، وطن فروش و ... در سلولهاي مخفوف و زنداهاى قرون وسطائى جمهورى اسلامى دچار سرنوشتی نا معلوم خواهند شد و يا بايد راه غربت را در پيش بگيرند
بيائيد تا با کنارگذاشتن اختلافات کوچك و سليقه اى يکى شويم و به خون فرزندانی كه در اين حركت ملي جان خود را از دست داده اند سوگند ياد کنيم كه ساكت نخواهيم نشست و دوباره نشان دهيم که ما فرزندان بابك و ستارخان ، حقوق از دست داده خود را از حاكمان مستبد و خود کامه جمهوری اسلامی خواهيم گرفت و با اتحاد و تکيه برحركتهاي ملي و كاملا مدني و دور از هرگونه خشونت و بصورتی آرام و مطابق با قوانين حقوق بشري به دنيا نشان دهيم كه زبانمان بدون دلیل سومين زبان قدرتمند وبا نفوذ دنيا معرفي نشده و ملتي هستيم كه 7200 سال قدمت تاريخي داشته ايم

آراز مهر - اسفند هشتاد و پنج


Monday, March 05, 2007

احکام سنگین زندان در خوزستان


خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان : بنا به‌ گزارشات رسیده‌ ۵ تن از زندانیان عرب به‌ نامهای " لفته‌ سرخه ‌، منصور طیهری نسب ، هانی باوی ، قاسم کوروشاوی و حسین بولعذار " که‌ در اوایل مرداد ۱٣٨۴به‌ اتهام اقدام علیه‌ امنیت ملی و شرکت در بمب گذاریهای اهواز دستگیر شده‌ بودند به حبسهای طولانی و تبعید محکوم شدند
لفته‌ سرخه‌ و هانی باوی هریک به ۱۲سال حبس و تبعید به بندر میناب و یزد محکوم گردیده‌اند ، منصور طیوری نسب و حسین بولعذار هریک به‌ ۱۴ سال زندان و تبعید به یزد و تویسرکان محکوم شده اند ،همچنین قاسم کوروشاوی نیز به‌ ۶ سال زندان و تبعید به سمنان محکوم گردیده‌ و حکم وی در دیوان عالی کشور تائید شده‌ است
گفته می شود یکی از این افراد به‌ نام "هانی" به دلیل اینکه برادرانش به‌ دست داشتن در بمب گذاری متهم بوده‌اند دستگیر شده و سپس دوستان دانشگاهی وی نیز مورد اتهام قرار گرفته اند. این افراد گفته‌اند که‌ جرم آنان در اصل هم دانشگاهی بودن و رفاقت با هانی بوده‌ است. هیچ رابطه‌ دیگری به‌ غیر از رفاقت و همدرس بودن میان آنان وجود نداشته‌ و داشتن روابط سیاسی و اخلالگرانه‌ را مردود دانسته‌اند

دستگیری چند روزنامه نگار در مناطق قومی


اخبار روز : وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با انتشار اطلاعیه ای از دستگیری چند روزنامه نگار در یکی از استان ها ، که نام آن اعلام نشده است ، خبر داد
اسامی این روزنامه نگاران و زمان بازداشت آنان نیز مشخص نیست. به گزارش ایلنا وزارت اطلاعات در اطلاعیه ای که روز یکشنبه منتشر کرد ، آورده است: چند نفر از روزنامه ‌‏نگاران دریکی از استان‌‏های کشور که با حمایت بیگانگان در راستای پیاده ‌‏سازی اهداف تجزیه ‌‏طلبانه فعالیت می‌‏نمودند ، توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) شناسایی و دستگیر شدند. بنابر این گزارش ، وزارت اطلاعات مدعی شده است: براساس اعترافات دستگیر شدگان این گروه برای انتشار مطالب تفرقه ‌‏افکنانه مورد نظر خود و در چارچوب افکار قوم‌‏ گرایانه افراطی و ضد امنیت‌‏ ملی از فراسوی مرزها از طریق عوامل مرتبط ، ماهیانه مبالغ قابل ‌‏توجهی دلار دریافت می‌‏کردند
دراین گزارش آمده است: شایان ذکر است مجموعه این اقدامات در قالب اهداف تجزیه قومیت‌‏ها و تفرقه بین آنها از سوی آمریکا ترسیم گردیده و به ویژه درچند ماهه اخیر از طریق مقامات و تحلیل‌‏گران غربی در رسانه‌‏ها مطرح شده است

زبان ترکمني در ايران در حال نابود شدن است

زبانشناس ترکمن سوممارلي معتقد است که زبان ترکمني در ايران روي به نابودي است. وي مي گويد که زبان ترکمني "فارسيزه" مي شود و کودکان ترکمن هم اکنون مجبورند در کودکستانها به يادگيري زبان فارسي بپزدازند. اين زبانشناس گفت ، با ادامه اين روند در سال هاي آينده ديگر اثري از زبان ترکمني باقي نخواهد ماند و مردم ترکمن زبان خود را که در طی قرن ها شکل گرفته و رشد یافته و آثار کلاسیک بسیاری به این زبان آفریده شده ، فراموش خواهند کرد

رژیم سی و شش عرب اهوازی را به مرگ محکوم کرده است



سازمان حقوق بشر اهواز: رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران- مذبوحانه میخواهد بر روی مرگ زیر شکنجه معلم عرب اهوازی که ، روز سه شنبه 13 فوریه 2007 درحالیکه در بیستمین روز اعتصاب غذا بسر و در زیر شکنجه کشته شد- سرپوش بگذارد. بجا است که کلیه آزادیخواهان ایران و جهان بخصوص- سازمانهای مدافع حقوق بشر- این تلاش مذبوحانه رژیم را افشا کنند
خبرگزاری کار ایران (کد خبر 327803) بتاریخ 26/04/1385 یعنی در ماه ژوئن گذشته از قول ایرج امیرخانی دادستان انقلاب اهواز اعلام کرد که شعبه 3 دادگاه انقلاب اهواز مجموعاً 36 نفر عرب اهوازی را در گروه های 19 نفره و 17 نفره؛ به اعدام محکوم کرد ه است
یکماه بعد در ماه جولای ؛ لیست 19 نفر از محکومان به اعدام برای تصویب و اجرای حکم به دیوان عالی کشور در طهران ارجاع شد که متعاقباً حکم اعدام 10 نفر از آنها به تالًید دیوانعالی کشور رسید که اسامی آنها بقرار زیراست
قاسم سلامات ، ماجد آلبوغبیش ، عبدالرضا سنواتی ، محمد چعب پور، عبدالامیر فرج الله چعب ، علیرضا عساکره ، خلف خنافره خضیراوی ، مالک بنی تمیم ، عبدالله سلیمانی و علی مطوری زاده
همچنانکه دیده میشود نام ریسان سواری ، گرچه به اعدام محکوم شده است ، در این لیست نیست و دستور اجرای حکم هنوز صادر نشده و پرونده هنوز در دست دیوانعالی کشور است
سه نفر از ده نفر ، آقایان مالک بنی تمیم ، عبدالله سلیمانی و علی مطوری زاده در تارخ سه شنبه 19 دسامبرسال گذشته در زندان کارون اهواز اعدام شدند
چهار نفر بعدی ، محمد چعب پور، عبدالامیر فرج الله چعب ، علیرضا عساکره ، و خلف خنافره-خضیراوی در روز چهارشنبه 24 ژانویه امسال ، یعنی یکماه پیش در زندان کارون اهواز اعدام شدند
در روز سه شنبه 13 فوریه 2006 سازمان حقوق بشر اهواز با صدور فراخوانی قتل ریسان سواری را در زیر شکنجه اعلام کرده و قرار اعدام سه تن باقیمانده ده نفر، یعنی قاسم سلامات ، ماجد آلبوغبیش ، عبدالرظا سنوانی را در روز بعد ، ازقول خواده ها و بستگانشان ، اعلام کرد
در روز چهارشنبه 14 فوریه خبرگزاری فارس اعلام کرد: صبح امروز چهارشنبه باحضور اولیای دم شهدا ، 3 نفر از عوامل حوادث تروریستی سال 84 اهواز پس از طی مراحل قانونی و تایید حکم در دیوان عالی کشور، در زندان اهواز به دار مجازات آویخته شدند
لازم به ذکر است مراسم اجرای حکم با حضور تعدادی از خانواده‌های شهدای بمب‌گذاری‌های صورت گرفت
پیش از این نیز طی 2 ماه اخیر، حکم اعدام 7 نفر ازعوامل تروریستی سال گذشته اهواز در 2 جلسه به اجرا درآمد. در همانروز رژیم برای جلوگیری از برملا شدن قتل ریسان سواری در زیر شکنجه ، نام اورا جزء اعدام شدگان قرار داده و اعلام کرد که یکی از سه نفری که قرار بود اعدام شوند ( عبدالرضا سنواتی ) را عفو کرده است!!! که ابن امر خود نشانه تعجیل حکومت و سعی در محو کردن شکنجه و قتل ریسان سواری است- چرا که چگونه بیکباره رژیم سنواتی را که بااصطلاح " پس از طی مراحل قانونی و تایید حکم در دیوان عالی کشور" به اعدام محکوم شده را عفو و ریسان سواری را که حکم اعدام او هنوز بتاًید دیوانعالی نرسیده را اعدام میکند؟؟؟ و این در حالی است که علیرغم کوششش فراوان مدافعان حقوق بشری ، از جمله آقای عماد الدین باقی ، حتی جزئی ترین متهم این پرونده ها را حکومت عفو نکرده است
با توجه به مراتب بالا بجا است رژیم جمهوری اسلامی را برای شکنجه و قتل ریسان سواری که بدلایل شرایط بد زندان و منجمله بیش از یکسال درسلول انفرادی با دستبند و پا بند و چشمبند و بدون ملاقات با خانواده و وکیل ، در اعتصاب غذا بسر میبرده ، را افشا کنیم و نگذاریم رژیم این بار نیز با شکنجه و کشتار آزادیخواهان در شهرستانها و دور از مرکز، از معرکه قصردر برود
لطفاً با نوشتن نامه به خانم لوئیس آربور کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد ، آقای پرفسور فلیپ آلستون نماینده ویژه سازمان ملل در امر شکنجه و نیز آقای لوئیس آلفانسو ده آلبا ، رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل به این عمل ضد انسانی رژیم جمهوری اسلامی اعتراض و هر چه زودتر خواستار تحقیق در شکنجه و قتل ریسان سواری شوند

Thursday, March 01, 2007

تشکیل پارلمان ملی آذربایجان یک ضرورت و یک وظیفه ملی


یکی از لوازم قرن های بیستم ، بیست و یکم و عصر ارتباطات در جوامع پیشرفته ، جمعیت های مدرن – شهری و ملت ها، " پارلمان" است. پارلمان ، علامت و سمبل ادعای سیاسی است. سمبل و نماد اراده ی جمعی یا ملی جوامع، جمعیت ها و ملت هاست. در تاریخ نچندان گذشته ی بشر و سیستم های سیاسی حاکم بر جوامع انسانی، هر جمعیتی که به " ملت" بدل می شده و می شود، نهاد های لازم برای برپایی این نهاد را استوار می ساخت و می سازد. پارلمان یکی از اصلی ترین عناصر و سمبل خارجی " ملت" است که اراده ی سیاسی آن جامعه برای اداره ی خود را نشان می دهد
امروزه ، جوامعی که مدعی تشکیل ملت – کشور نیستند ( در کشورهایی با سیستم فدرال یا در اغلب کشورهای دمکراتیک) هم دارای پارلمان هستند. سرنوشت و امور خودشان را خود تعیین و برنامه ریزی می کنند. متاسفانه، رهبران سیاسی و مذهبی ایران، به انسان ها و به خصوص به ملت های گوناگون آن، به عنوان صغیر یا گوسفند، می نگرند. همه ی ملت های ایران، بخصوص ملت های ساکن در آن، از حقوق اولیه ی انسانی و سیاسی خود، محروم هستند
ملت آذربایجان ، یکی از آن ملت ها است که نمی تواند آن طور که روح و تصمیم جمعیشان حکم می کند، زندگی کرده و سرنوشتشان را رقم بزنند. در نتیجه، به طور طبیعی ، چندین گروه فکری در میان روشنفکران و فعالان آن رشد کرده است: 1- گروهی از روشنفکران و فعالان سیاسی آذربایجان، خواهان حاکمیت سیستم سیاسی فدرالیسم در آذربایجان و ایران هستند. 2- دسته ای از روشنفکران آذربایجان هم در اندیشه ی جدایی و استقلال آذربایجان از ایرانند. 3- جمعی از فعالان آذربایجانی در پی اتحاد دو آذربایجان و تشکیل کشوری واحدند . 4- جمعیتی از فعالان سیاسی و فکری آذربایجان هم خواست های سیاسی ندارند و تنها خواهان اختیارات بیشتری در اداره ی امور آذربایجان به دست آذری ها ، آموزش و حفظ زبان ، تاریخ، فرهنگ و تمدن آذربایجان در مدارس، دانشگاه ها و ... بوده، در عین حال، خواهان حفظ یکپارچگی ایران هستند
این اختلاف های سیاسی ، حقیقتی است که نمی توان انکار کرد. هر دیدگاهی هم برای خود یک یا چند تشکیلات، حزب و جمعیت دارد. اما شاید هیچ کدام هم، به تنهایی دارای چنان وزن و توانانی نیستند که بتوانند به تنهایی در معادلات سیاسی آذربایجان؛ در داخل ایران، در منطقه یا در سطح بین المللی، تاثیر زیادی داشته باشند.
این جمعیت ها و احزاب سیاسی، با احزاب و سازمان های سیاسی حرفه ای دنیا، فاصله ی زیادی دارند. تجربه ی چندانی هم در انبان سیاسی شان نیست
این در حالی است که منطقه خارومیانه و ایران، آبستن حوادثی هستند. فعالان سیاسی، احزاب و سازمان های آذربایجانی، نمی توانند از این تحولات سیاسی چشم بپوشند و امیدوار باشند که بدون تشکیلات سیاسی مدرن، پرقدرت و همه گیر، تاثر چندانی در تغییرات احتمالی ایران و منطقه خواهند داشت و حوادث را به نفع آذربایجان رقم خواهند زد
هیچ سهمی از تغییرات را به شما نخواهند داد. مگر این که در آن حوادث ، نقش مهمی بازی کنید
واقعیت سیاسی آن است که این تشکیلات را در سطح داخلی (ایران) و در سطح بین المللی، چندان جدی نمی گیرند تا در صورت هر گونه تغییر و تحولی ، طرف مذاکره و بده – بستان های سیاسی قرار دهند
در چنین موقعیت سیاسی، فعالان ، روشنفکران و جمعیت های سیاسی، باید در تامین منافع آذربایجان و آذری ها، از اسب خود محوری، پایین بیایند. در راه " منافع ملی و جمعی آذربایجان" در زیر یک سیستم سیاسی، جمع شده و به قدرتی انکارناپذیری، بدل شوند. تا بتوانند در صحنه ی سیاسی و سیاست، نقش مهمی بازی کنند
اگر منافع ملت آدربایجان، برای تک تک روشنفکران، فعالان سیاسی، احزاب و جمعیت های مختلف از قبیل فدرالیست ها، استقلال طلبان و شخصیت های منفرد سیاسی و ادبی و ... مهم است، باید نشان دهند که از نظر سیاسی به حدی از رشد و بلوغ سیاسی رسیده اند که می توانند در زیر یک عنوان، با هم همکاری کرده و منافع آذربایجان را تامین کنند
همکاری با هم در جهت سربلندی آذربایجان، به مفهوم چشم پوشی از آمال های فردی و اندیشه های حزبی نیست. چرا که یک ملت واقعی دارای پارلمان واقعی هم، دارای دسته های مختلف سیاسی رادیکال یا محافظه کار و ... در پارلمان است. اما پارلمان، تجسم آن ملت، با همه ی اختلافات درونیش است
در اوضاع و احوال کنونی، راه های مختلف سیاسی وجود دارد که همه ی احزاب، جمعیت ها و افراد، در عین حفظ رنگهای سیاسی خود، در کنار هم و در زیر آن مجموعه ها، با هم همکاری کرده و به قدرتی غیر قابل چشم پوشی، بدل شوند. موثرترین این راه های سیاسی، تشکیل" پارلمان ملی آذربایجان" است.
پارلمان ملی آذربایجان - بر خلاف بقیه ی مفاهیم ائتلاف های سیاسی- مفهوم وسیع تری دارد. نماد و سمبل همه، یا اکثریت مردم آذربایجان است. پارلمان برکلیت "ملت آذربایجان" تاکید می کند. در صورتی که هر گونه تغییر و تحولی در منطقه یا در سطح بین المللی، رخ دهد، نمی توانند یک ملت را نادیده بگیرند که پارلمان دارد و می تواند طرف مذاکره قرار گیرد

آیا می توان در شرایط کنونی، پارلمان ملی آذربایجان را تاسیس کرد؟

البته که در شرایط عادی، رهبران ایران، بسیاری از روشنفکران ایرانی و قدرت های بین المللی ، تمایلی به تاسیس چنین نهادی در جامعه ی آذربایجان ندارند و به هیچ یک ازنحله های فکری در میان آذری ها اجازه ی ظهور نخواهند داد. در نتیجه، هیچ فرد و جمعیتی نمی تواند مدعی شود که می تواند نمادهای حکومت ملی خود، از جمله پارلمان ملی آذربایجان را به طور تمام عیار، تاسیس کند. اما می توان پارلمان ملی آذربایجان را نه در جمهوری آذربایجان و نه در ترکیه بلکه در آمریکا یا اروپا تشکیل داد. در حقیقت، می توان برای ملتی در زیر ظلم و ستم، ملتی بدون حق تعیین سرنوشت، پارلمانی در غربت، تاسیس کرد
چگونه می توان پارلمان ملی آذربایجان را بدون دخالت اکثریت مردم آذربایجان و در غربت ، تشکیل داد؟

پاسخ به این سوال بسیار سخت است اما می دانیم که تعداد زیادی از مردم آذربایجان، در اروپا و آمریکا زندگی می کنند. در داخل ایران هم، تعداد زیادی به اینترنت دسترسی دارند. پست و راه های دیگری هم هست. ولی از همه مهم تر آن که، منافع میان مدت و دراز مدت تاسیس پارلمان ملی آذربایجان، از نداشتن آن ، بیشتر است. چرا که این پارلمان، در شرایط عادی و در وطن تاسیس نمی شود که این ایراد به طور اساسی بر آن خدشه وارد آورده و مشروعیت آن را به زیر سوال ببرد. این پارلمان، مشروعیت موقتی خود را از فعالان سیاسی و روشنفکران و هر فردی که در برپایی آن مشارکت داشته باشد، بدست خواهد آورد ولی به محض آزادی و مهیا شدن شرایط لازم در وطن، پارلمان مردمی تری در آن خاک، تاسیس خواهد شد
هیچ کسی مدعی نیست که در شرایط حاضر، این پارلمان، نماینده ی صد در صد ملت آذربایجان خواهد بود. اما می تواند نمایندگی بخشی از ملت آذربایجان را در معادلات داخلی و بین المللی، به عهده داشته باشد. طرف مذاکره قرار بگیرد. طیف های مختلف فکری را در زیر یک چتر، جمع کند. البته طبیعی است که رنگارنگ و پر از فراکسیون های مختلف خواهد بود. فراکسیون های رادیکال، سکولار، مذهبی، فدرالیست، استقلال خواه، اذربایجان یک پارچه خواه، ... خواهد داشت. در نتیجه، هیچ اراده ای نخواهد توانست آن را از صحنه ی تاثیر گذاری بر سیاست های منطقه ای و بین المللی، حذف کند

آیا می توان چنین پارلمانی را در عمل، تاسیس کرد؟

می توان! در این شکی نیست. به شرطی که همه با هم و برای آذربایجان ، اراده کنند. ولی به این سادگی هم نیست و باید مراحلی را طی کند:1 - باید دید گاه های مختلف در مورد این پارلمان از طرف نویسندگان ، نظریه پردازان ، روشنفکران ، احزاب و جمعیت ها، سازمان ها و ... مطرح شود و به نقد کشیده شود. 2- نویسندگان، فعالان سیاسی و اقتصادی، دانشگاهیان، کارگران، معلمان و دیگر اقشار آذربایجان، احزاب، سازمان ها و جمعیت های آذربایجان، افراد مورد نظر خود را برای کاندیداتوری به " کمیته برگزار کننده انتخابات پارلمان ملی آذربایجان" معرفی خواهند کرد. 3- این کمیته با حمایت فعالان عرصه های گوناگون، تاسیس خواهد شد و چشم یاری به دستان فرزندان وطن خواه و دلسوز آذربایجان دارد تا برای عضویت در آن، داوطلب شوند. طبیعتا افراد سرشناس، سیاسی، نویسنده و استادان دانشگاهی آذربایجان می توانند عضو فعال کمیته ی برگزار کننده ی انتخابات پارلمان ملی آذربایجان باشند و برای نمایندگی آن، خودشان را داوطلب کنند. 4- در مرحله ی بعد، مشخصات فردی و سوابق افراد داوطلب نمایندگی این پارلمان، برای آگاهی عمومی، بحث و بررسی در میان آذری ها و رسانه ها، منتشر خواهد شد.5- بعد از مدت زمان معقولی، چگونگی و برنامه های اجرایی انتخابات، از طرف آن کمیته، اعلام خواهد شد
تشکیل چنین سیستمی، ساده نیست اما ممکن، عملی و همه جانبه گرایانه است. این پارلمان دور از وطن، وظایف گوناگونی را به عهده خواهد گرفت. او به نام ملت آذربایجان و برای رفاه و سربلندی آنان، برنامه هایی را برای آینده ی آذربایجان تهیه و تصویب خواهد کرد. مذاکره های سیاسی با سازمان های بین المللی و سران کشورها، پارلمان ها و... را به پیش خواهد برد. در نتیجه، از هم اکنون، سیستم شورایی بر رفتارهای سیاسی آذربایجان حاکم شده و از دادن سرنوشت ملت به دست یک فرد یا حزب و قهرمانان و کاریزماها دوری خواهد کرد
یکی از اولین اقدام های این پارلمان، تاسیس دادگاه هایی برای رسیدگی به ظلم هایی که رهبران دینی و سیاسی ایران، مدیران سازمان ها و ادارات دولتی، نهادهای گوناگون حکومتی، ماموران پلیس، ماموران اداره های اطلاعات، زندانبانان و قضات دادگاه های انقلاب، رسیدگی به شکایت های مردم در باره ی نقض حقوق اولیه یشان و ... و تضیق هایی که به فعالان سیاسی در آذربایجان روا می رود، خواهد بود. آنان را در دادگاه هایی که مشروعیت شان را از مردم گرفته است، محاکمه خواهند کرد و اجرای آحکام آن دادگاه ها را به مردم و شرایط مساعد ، خواهد سپرد

انصافعلی هدایت